فیک ازدواج اجباری
فیک ازدواج اجباری
پارت ۴
نامجون:من باید برم
م..نامجون:کجا پسرم
نامجون:خونهی خودم
ب.نامجون:صبر کن من و پدر ات همهی کار هارو انجام دچ نامجون تو فقط موقع مراسممیای دنبال ات
ی.م تا فردا خدا نگهدار
م..ات ب.ات:خداحافظ
ویو ات
یعنی من باید تا آخر عمر با این زندگی کنم خوشکله ولی خیلی سرده من دوسش ندارم تازه دوست دختر هم داره خدایا این تاوان کدوم اشتباهمه .
......................
یونگی :ات بیام تو
ات:بیا [بغض شدید
یونگی:جوجه کوچولوی داداشی چرا گریه میکنه
ات:داداشی من بدون تو چیکار کنم لیسان کوکی هوبی جین
شوگا:عزیزم من با نامجون باهم توی دبیرستان آشنا شدیم تا الان باهم دوستیم آدم مهربونیه ولی از پدرو مادرش بدش میاد تازه هوپی و جین هم همسایه ی نامجون هستن منم میام خونه ی جین تا کنارت باشم باشه الانم بخواب شب بخیر پرنسس کوچولو
ات:پیشی ممنون یکم بهم روحیه دادی
شوگا:حالا که گفتی پیشی یعنی دیگه ناراحت نیستی
ات:شب بخیر
یونگی سر ات رو بوسید رفت بیرون
م.ات:چی شد پسرم حال خواهرت چه توره من نمیتونم برم ببینمش
یونگی:خوبه یکم بهتر شدم میرم بخوابم لیسان کجاست
م.ات:رفته برای ات خوراکی بخره
شوگا:باشه
ویو نامجون
وایی بدم میاد از این دختره ولی نميدونستم که خواهر یونگیه حالا هرچی زنگ بزنم زندگیم بیاد پيشم دلم برای بوی تنش تنگ شده
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم
روتین صبحمو انجام دادم آماده شدم رفتم پایین
شوگا:سلام پرنسس کوچولو حاضری بریم
ات:آره
ویو نامجون
از خواب بیدار شدم میا پيشم نبود حتما رفته رفتم کارای لازمو انجام دادم
اسلاید ها به ترتیب لباس لیسان ات اعضا غير از نامجون تهیونگ جیمین و لباس نامجون و تالار شرت پارت بعدی ۳۰ لایک ۲۰ کامنت
پارت ۴
نامجون:من باید برم
م..نامجون:کجا پسرم
نامجون:خونهی خودم
ب.نامجون:صبر کن من و پدر ات همهی کار هارو انجام دچ نامجون تو فقط موقع مراسممیای دنبال ات
ی.م تا فردا خدا نگهدار
م..ات ب.ات:خداحافظ
ویو ات
یعنی من باید تا آخر عمر با این زندگی کنم خوشکله ولی خیلی سرده من دوسش ندارم تازه دوست دختر هم داره خدایا این تاوان کدوم اشتباهمه .
......................
یونگی :ات بیام تو
ات:بیا [بغض شدید
یونگی:جوجه کوچولوی داداشی چرا گریه میکنه
ات:داداشی من بدون تو چیکار کنم لیسان کوکی هوبی جین
شوگا:عزیزم من با نامجون باهم توی دبیرستان آشنا شدیم تا الان باهم دوستیم آدم مهربونیه ولی از پدرو مادرش بدش میاد تازه هوپی و جین هم همسایه ی نامجون هستن منم میام خونه ی جین تا کنارت باشم باشه الانم بخواب شب بخیر پرنسس کوچولو
ات:پیشی ممنون یکم بهم روحیه دادی
شوگا:حالا که گفتی پیشی یعنی دیگه ناراحت نیستی
ات:شب بخیر
یونگی سر ات رو بوسید رفت بیرون
م.ات:چی شد پسرم حال خواهرت چه توره من نمیتونم برم ببینمش
یونگی:خوبه یکم بهتر شدم میرم بخوابم لیسان کجاست
م.ات:رفته برای ات خوراکی بخره
شوگا:باشه
ویو نامجون
وایی بدم میاد از این دختره ولی نميدونستم که خواهر یونگیه حالا هرچی زنگ بزنم زندگیم بیاد پيشم دلم برای بوی تنش تنگ شده
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم
روتین صبحمو انجام دادم آماده شدم رفتم پایین
شوگا:سلام پرنسس کوچولو حاضری بریم
ات:آره
ویو نامجون
از خواب بیدار شدم میا پيشم نبود حتما رفته رفتم کارای لازمو انجام دادم
اسلاید ها به ترتیب لباس لیسان ات اعضا غير از نامجون تهیونگ جیمین و لباس نامجون و تالار شرت پارت بعدی ۳۰ لایک ۲۰ کامنت
- ۲.۶k
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط