تعجبی کردم و بهش گفتمیعنی هیون جین و سومون منو پیدا کردن
تعجبی کردم و بهش گفتم:یعنی هیون جین و سومون منو پیدا کردن؟
و اون گفت آره!
چند شب بعد.....
خانواده کیم ،جانگ،هوانگ و چوی یه مهمونی گرفته بودن اونم تو خونه ی ما!
من از اتاقم بیرونم نیومدم چون بابت اون موضوع حالم بشدت بد بود ولی سومون و هیونجین میدونستم تو اتاقمم.چند دقیقه از مهمونی که گذشت حس کردم صدای در اتاقم اومد برگشتم و دیدم هیونجینه.
ازش پرسیدم اینجا چیکار میکنی ولی فقط گفت بابت کاری که الان میخوام بکنم معذرت میخوام!
کیسسسسسسسسس📿📿📿
چند روز از اون اتفاق گذشت و هیون به تو پیشنهاد داد و قبول کردی و دوستت هم الان با سومون رابطه داره .
شماها باهم بیرون میرین و خوش میگذرونین و تو از اینکه هیون جین پارتنرته خیلی خوشحالی........
و اون گفت آره!
چند شب بعد.....
خانواده کیم ،جانگ،هوانگ و چوی یه مهمونی گرفته بودن اونم تو خونه ی ما!
من از اتاقم بیرونم نیومدم چون بابت اون موضوع حالم بشدت بد بود ولی سومون و هیونجین میدونستم تو اتاقمم.چند دقیقه از مهمونی که گذشت حس کردم صدای در اتاقم اومد برگشتم و دیدم هیونجینه.
ازش پرسیدم اینجا چیکار میکنی ولی فقط گفت بابت کاری که الان میخوام بکنم معذرت میخوام!
کیسسسسسسسسس📿📿📿
چند روز از اون اتفاق گذشت و هیون به تو پیشنهاد داد و قبول کردی و دوستت هم الان با سومون رابطه داره .
شماها باهم بیرون میرین و خوش میگذرونین و تو از اینکه هیون جین پارتنرته خیلی خوشحالی........
- ۸۰
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط