پارت 17 فصل 2 منه گناهکار
پارت 17 فصل 2 منه گناهکار
شوگا ویو
آجوما : اوففف بشین ولی اگه اذیت کنی من میدونم با تو
بهش خندیدم
شوگا : باشه باشه
نشستم روی صندلی و بهش نگاه کردم
...............
* فلش بک به 8 شب *
شوگا ویو
هنوزم نیومده بهش گفتم نرو معلوم نیست گم شده یا فرار کرده اوففف جلوی پنجره وایساده بودم منتظرش بودم یهو دیدم از در حیاط اومد تو سریع رفتم بیرون جلوش وایسادم تا منو دید یه چیزی رو پشتش قایم کرد
شوگا : چرا دیر کردی
ا/ت : همینطوری
داشت میخندید
شوگا : چیه چرا انقدر خوشحالی
ا/ت : برات یه چیزی اوردم
منتظر بهش نگاه کردم
شوگا : چی
از پشتش یه چیز سفید دراورد کوچولو بود
شوگا : این چیه
ا/ت : خرگوش..برای تو اوردمش
شوگا : از کجا اوردیش
ا/ت : توی جنگل بود یه گربه میخواست بهش حمله کنه منم نجاتش دادم و اوردمش اینجا برای تو
به خرگوشه نگاه کردم خیلی خوشگل بود
ا/ت : بگیرش دیگه
بهش نگاه کردم
شوگا : من نمیتونم میوفته
ا/ت : نه بابا نمیوفته دستتو بیار جلو
دستمو بردم جلوش خرگوشه رو گذاشت تو دستم خیلی نرم بود خندیدم
شوگا : خیلی کوچولوعه
ا/ت : آره
یکم نوازشش کردم بعد به خودم اومدم منو چه به خرگوش ، خرگوشه رو دادم دستش
ا/ت : چی شد
شوگا : اینو نمیتونی بیاری خونه ها گفته باشم
ا/ت : هی من اینو برای تو اوردم
شوگا : ببر برای خودت
ا/ت : من اینو میارم تو خونه
شوگا : نمیتونی
ا/ت : اما نمیتونه بیرون بمونه
شوگا : به من چه
رفتم داخل خونه
ا/ت ویو
عجبا این دیگه کیه روبه خرگوشه گفتم:
ا/ت : حالا چیکارت کنم کوچولو
رفتم کنار باغ یه جای کوچولو بود یه جعبه بود شاید برای سگ قبلیشون بوده گزاشتمش اون تو و نشستم کنار جعبه و نوازشش کردم
بعد از چند دقیقه پاشدم رفتم آشپزخونه آجوما هم اونجا بود
ا/ت : آجوما
برگشت سمت من
آجوما : ها دخترم بلاخره اومدی چیشده؟
ا/ت : میشه یه ظرف کوچیک بهم بدی؟
آجوما : برای چی میخوای
ا/ت : خب راستش
آجوما : راستش ؟
ا/ت : خب یه کوچولوعی هست که
آجوما : چی
ا/ت : یه خرگوش پیدا کردم ولی این پسره نمیزاره بیارمش داخل گزاشتمش بیرون یه جعبه کنار حیاط بود اونجا گزاشتمش
آجوما : اونجا که نمیشه
ا/ت : چیکار کنم نمیزاره بیارمش اینجا
آجوما : اما اون میمیره اینجا پره جونوره من کمکت میکنم ببرش اتاق خودت
ا/ت : واقعا؟
آجوما : آره دخترم
پریدم بغلش
ا/ت : خیلی ممنونم
آجوما : خواهش میکنم عزیزم
رفتیم بیرون
آجوما : من حواسم هست نیاد تو زود برو بیارش
ا/ت : باشه
سریع رفتم پیشش خوابیده بود آروم بغلش کردم و بردمش داخل آجوما وایساده بود
آجوما : زود باش داره میاد
سریع رفتم سمت اتاقم و درشو باز کردم و بردمش داخل و درو بستم
شوگا ویو
لباسامو عوض کردم و بعد از گرفتن یه دوش چند دقیقه ای رفتم پایین آجوما وایساده بود جلوی آشپزخونه عجیب بود انگار استرس داشت
رفتم کنارش
آجوما : سلام پسرم
شوگا : سلام آجوما خوبی؟
آجوما : آره چطور
شوگا : همینطوری ، ا/ت کجاس؟
آجوما : چیزه رفته بیرون
شوگا : کجا
آجوما : توی حیاط
شوگا : آهان باشه
داشتم میرفتم داخل حیاط که صداش اومد
آجوما : پسرم بیا برات شیرینی درست کردم بیا
شوگا : الان میام بزار برم ببینم داره چیکار میکنه
آجوما : نه نه خب سرد میشه بیا بعدن میری
اومد دستمو گرفت و کشوند داخل آشپزخونه و نشوندم روی صندلی رفت یه بشقاب شیرینی اورد گزاشت جلوم خودشم نشست صندلی روبروم چقدر عجیب شده
آجوما : بخور
شوگا : باشه
یدونه برداشتم و خوردم
شوگا : خیلی ممنون
آجوما : همشو بخور
شوگا : اما
آجوما : ناراحت میشم
شوگا : آجوما مطمعنی خوبی؟
آجوما : آره تو خوبی؟
شوگا : خوبم
یهو ا/ت اومد
ا/ت : آجوما تموم
که چشمش افتاد به من
شوگا : چی تموم شد؟
آجوما : هیچی به اونم شیرینی دادم تمومش کرده مگه نه
ا/ت : آره آره
شوگا : شما یه چیزی رو قایم میکنید
ا/ت و آجوما : نه
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
شوگا ویو
آجوما : اوففف بشین ولی اگه اذیت کنی من میدونم با تو
بهش خندیدم
شوگا : باشه باشه
نشستم روی صندلی و بهش نگاه کردم
...............
* فلش بک به 8 شب *
شوگا ویو
هنوزم نیومده بهش گفتم نرو معلوم نیست گم شده یا فرار کرده اوففف جلوی پنجره وایساده بودم منتظرش بودم یهو دیدم از در حیاط اومد تو سریع رفتم بیرون جلوش وایسادم تا منو دید یه چیزی رو پشتش قایم کرد
شوگا : چرا دیر کردی
ا/ت : همینطوری
داشت میخندید
شوگا : چیه چرا انقدر خوشحالی
ا/ت : برات یه چیزی اوردم
منتظر بهش نگاه کردم
شوگا : چی
از پشتش یه چیز سفید دراورد کوچولو بود
شوگا : این چیه
ا/ت : خرگوش..برای تو اوردمش
شوگا : از کجا اوردیش
ا/ت : توی جنگل بود یه گربه میخواست بهش حمله کنه منم نجاتش دادم و اوردمش اینجا برای تو
به خرگوشه نگاه کردم خیلی خوشگل بود
ا/ت : بگیرش دیگه
بهش نگاه کردم
شوگا : من نمیتونم میوفته
ا/ت : نه بابا نمیوفته دستتو بیار جلو
دستمو بردم جلوش خرگوشه رو گذاشت تو دستم خیلی نرم بود خندیدم
شوگا : خیلی کوچولوعه
ا/ت : آره
یکم نوازشش کردم بعد به خودم اومدم منو چه به خرگوش ، خرگوشه رو دادم دستش
ا/ت : چی شد
شوگا : اینو نمیتونی بیاری خونه ها گفته باشم
ا/ت : هی من اینو برای تو اوردم
شوگا : ببر برای خودت
ا/ت : من اینو میارم تو خونه
شوگا : نمیتونی
ا/ت : اما نمیتونه بیرون بمونه
شوگا : به من چه
رفتم داخل خونه
ا/ت ویو
عجبا این دیگه کیه روبه خرگوشه گفتم:
ا/ت : حالا چیکارت کنم کوچولو
رفتم کنار باغ یه جای کوچولو بود یه جعبه بود شاید برای سگ قبلیشون بوده گزاشتمش اون تو و نشستم کنار جعبه و نوازشش کردم
بعد از چند دقیقه پاشدم رفتم آشپزخونه آجوما هم اونجا بود
ا/ت : آجوما
برگشت سمت من
آجوما : ها دخترم بلاخره اومدی چیشده؟
ا/ت : میشه یه ظرف کوچیک بهم بدی؟
آجوما : برای چی میخوای
ا/ت : خب راستش
آجوما : راستش ؟
ا/ت : خب یه کوچولوعی هست که
آجوما : چی
ا/ت : یه خرگوش پیدا کردم ولی این پسره نمیزاره بیارمش داخل گزاشتمش بیرون یه جعبه کنار حیاط بود اونجا گزاشتمش
آجوما : اونجا که نمیشه
ا/ت : چیکار کنم نمیزاره بیارمش اینجا
آجوما : اما اون میمیره اینجا پره جونوره من کمکت میکنم ببرش اتاق خودت
ا/ت : واقعا؟
آجوما : آره دخترم
پریدم بغلش
ا/ت : خیلی ممنونم
آجوما : خواهش میکنم عزیزم
رفتیم بیرون
آجوما : من حواسم هست نیاد تو زود برو بیارش
ا/ت : باشه
سریع رفتم پیشش خوابیده بود آروم بغلش کردم و بردمش داخل آجوما وایساده بود
آجوما : زود باش داره میاد
سریع رفتم سمت اتاقم و درشو باز کردم و بردمش داخل و درو بستم
شوگا ویو
لباسامو عوض کردم و بعد از گرفتن یه دوش چند دقیقه ای رفتم پایین آجوما وایساده بود جلوی آشپزخونه عجیب بود انگار استرس داشت
رفتم کنارش
آجوما : سلام پسرم
شوگا : سلام آجوما خوبی؟
آجوما : آره چطور
شوگا : همینطوری ، ا/ت کجاس؟
آجوما : چیزه رفته بیرون
شوگا : کجا
آجوما : توی حیاط
شوگا : آهان باشه
داشتم میرفتم داخل حیاط که صداش اومد
آجوما : پسرم بیا برات شیرینی درست کردم بیا
شوگا : الان میام بزار برم ببینم داره چیکار میکنه
آجوما : نه نه خب سرد میشه بیا بعدن میری
اومد دستمو گرفت و کشوند داخل آشپزخونه و نشوندم روی صندلی رفت یه بشقاب شیرینی اورد گزاشت جلوم خودشم نشست صندلی روبروم چقدر عجیب شده
آجوما : بخور
شوگا : باشه
یدونه برداشتم و خوردم
شوگا : خیلی ممنون
آجوما : همشو بخور
شوگا : اما
آجوما : ناراحت میشم
شوگا : آجوما مطمعنی خوبی؟
آجوما : آره تو خوبی؟
شوگا : خوبم
یهو ا/ت اومد
ا/ت : آجوما تموم
که چشمش افتاد به من
شوگا : چی تموم شد؟
آجوما : هیچی به اونم شیرینی دادم تمومش کرده مگه نه
ا/ت : آره آره
شوگا : شما یه چیزی رو قایم میکنید
ا/ت و آجوما : نه
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۲۳۳.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.