یک دستم بهار و دستم دیگرم سینی چاییست.
یک دستم بهار و دستم دیگرم سینی چاییست.
بیا همگی به ایوان برویم.
من بهار را می آورم و تو آبی آرام آسمان را. اگرچه رنگ چشمهایت عسلی است.
من سینی چای را می آورم و تو آن غنچه گل سرخ له شده در مشتت را که یک ساعتی است پشت سرت قایم کرده ای.
میدانم عاشق پاییزی و چای دوست نداری.
اما تماشای لبخند همراهی ات هیچ گاه برایم تکراری نمیشود.
#میم
عکس: علی صدیقی
#کانال #ادبی #هنری #۳۰سالگی
http://telegram.me/joinchat/AcYJvjyyF46UR3HekKl-eg
بیا همگی به ایوان برویم.
من بهار را می آورم و تو آبی آرام آسمان را. اگرچه رنگ چشمهایت عسلی است.
من سینی چای را می آورم و تو آن غنچه گل سرخ له شده در مشتت را که یک ساعتی است پشت سرت قایم کرده ای.
میدانم عاشق پاییزی و چای دوست نداری.
اما تماشای لبخند همراهی ات هیچ گاه برایم تکراری نمیشود.
#میم
عکس: علی صدیقی
#کانال #ادبی #هنری #۳۰سالگی
http://telegram.me/joinchat/AcYJvjyyF46UR3HekKl-eg
۷۷۸
۰۵ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.