اونا
اونا
از عمد بهم نگفتن؟
اونا د..دیگه م...منو دوست ندارن
گریم گرفته بود
که دکتر اومد
دکی :اوه خانم لی بهوش اومدید همراه هاتون خیلی نگرانن بهتره بهشون خبر بدم
ا.ت :آقای دکتر لطفا
دکتر :؟
ا.ت:لطفا بهشون چیزی نگید و فقط بگید که من مردم ....خواهش میکنم
ویو یورا (مح🎀)
ا.ت با کلی خواهش تونست دکتر رو رازی کنه
وقتی دکتر این خبر رو به پسرا داد همه اونا رفتن توی شک و بعد از اون زدن زیر گریه
قبول کردن این واسشون سخت بود
اما ا.ت میخاست با بچه زندگی راحتی داشته باشه دور از سختی ......
پایان فصل یک.....
از عمد بهم نگفتن؟
اونا د..دیگه م...منو دوست ندارن
گریم گرفته بود
که دکتر اومد
دکی :اوه خانم لی بهوش اومدید همراه هاتون خیلی نگرانن بهتره بهشون خبر بدم
ا.ت :آقای دکتر لطفا
دکتر :؟
ا.ت:لطفا بهشون چیزی نگید و فقط بگید که من مردم ....خواهش میکنم
ویو یورا (مح🎀)
ا.ت با کلی خواهش تونست دکتر رو رازی کنه
وقتی دکتر این خبر رو به پسرا داد همه اونا رفتن توی شک و بعد از اون زدن زیر گریه
قبول کردن این واسشون سخت بود
اما ا.ت میخاست با بچه زندگی راحتی داشته باشه دور از سختی ......
پایان فصل یک.....
- ۲.۷k
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط