پارت چهار بخش چهار ( پارت آخر )
پارت چهار بخش چهار ( پارت آخر )
بکی : آنیا اتفاقی افتاده چرا کنار من نشستی باید بری کنار دامیان؟
آنیا : ارتباط من با دامیان قطع شده.
بکی سر کلاس یهو بلند میشه.
بکی : چیییییییییییی؟ ببخشید آقا معلم.
بکی نشست و دامیان فهمید که آنیا به بکی چی گفته.
بکی : چرا چرا اینطوری شد؟
آنیا : دامیان برای اینکه مارکوس به من نزدیک شده خیلی حساس شده واسه همین من نمی تونم این رفتارشو تحمل کنم.
بکی : آنیا تو به دامیان چی گفتی؟
آنیا : بهش گفتم تو کار من دخالت نکن و حساس نباش.
بکی : آنیا ، دامیان دوست پسرته چطور می تونی بگی دخالت نکنه و حساس نباشه اون کسیه که تو دوستش داری باید بری عذر خواهی کنی.
آنیا : چرا من باید عذر خواهی کنم؟ بعدم بعد از این حساس بازی هاش و دخالت کردن هاش کم کم داره حسم بهش تغییر می کنه.
و.......
برای بخش و پارت های بعدی لطفا لایک و به دوست هاتون هم منو معرفی کنید و تو کامنت ها بزارید که منو معرفی کردید تا پست هاتون رو لایک و به دوستام معرفی تون کنم. ممنون❤
بکی : آنیا اتفاقی افتاده چرا کنار من نشستی باید بری کنار دامیان؟
آنیا : ارتباط من با دامیان قطع شده.
بکی سر کلاس یهو بلند میشه.
بکی : چیییییییییییی؟ ببخشید آقا معلم.
بکی نشست و دامیان فهمید که آنیا به بکی چی گفته.
بکی : چرا چرا اینطوری شد؟
آنیا : دامیان برای اینکه مارکوس به من نزدیک شده خیلی حساس شده واسه همین من نمی تونم این رفتارشو تحمل کنم.
بکی : آنیا تو به دامیان چی گفتی؟
آنیا : بهش گفتم تو کار من دخالت نکن و حساس نباش.
بکی : آنیا ، دامیان دوست پسرته چطور می تونی بگی دخالت نکنه و حساس نباشه اون کسیه که تو دوستش داری باید بری عذر خواهی کنی.
آنیا : چرا من باید عذر خواهی کنم؟ بعدم بعد از این حساس بازی هاش و دخالت کردن هاش کم کم داره حسم بهش تغییر می کنه.
و.......
برای بخش و پارت های بعدی لطفا لایک و به دوست هاتون هم منو معرفی کنید و تو کامنت ها بزارید که منو معرفی کردید تا پست هاتون رو لایک و به دوستام معرفی تون کنم. ممنون❤
۲.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.