انقدر خستم که دوست دارم همه چیز رو جمع کنم برم

اما نمیدونم کجا برم
وحتی خنده داره که بگم من حتی نمیدونم چرا تااین حد حس رفتن دارم
و دوست دارم از هرچیزی که
حسه زنده بودن بهم میده، فرار کنم..

توی زندگیم یه جاهایی رو دائم فرار کردم و یه جاهایی رو دائم جنگیدم تا چیزایی رو که میخوام رو بدست بیارم ولي همیشه زندگي منو گیر انداخت و کارم خراب کرد

این روزا اما حس جنگیدن ندارم ،حس هیچ چیز رو البته ندارم
تمام این روزا داره با درد از دست دادن میگذره .
"درد از دست دادن خودم"

میگن ادما یه چیزایی رو توی اخرین مرحله ی زندگیشون حس میکنن
من حسای زیادی دارم این روزا و شاید تهش قشنگ بشه ،مگه نه؟!

گاهی دلم میخواد میتونستم، خودمو بریزم دور، تا دیگه به حالت اولم برنگردم..
کاش میتونستم انتخاب کنم که اصن متولد نشم..

"من خوبم.."
حالا هر چقدم حالم بد باشه اما خوبم..
عادت کردم که تحت هرشرایطی خودمو خوب حفظ کنم
یه نقاب مثل ظاهر بقیه اما پراز خلا رو هرروز روی صورتم حس میکنم و این نقاب زیادی ازار دهندست اما تنها راه چاره همینه

من دارم از درون تیکه تیکه میشم
اما مهم نیس کسي متوجه نمیشه..
من خوبم، لبخند میزنم..
و این لبخندها دائم روی دور تکراره:)

#خودم_نوشته (کپی نکن😐💔)
#سِودا

🍃³⁰آذرماه¹⁴⁰⁰🍃
²³.⁴⁷
دیدگاه ها (۵۹)

بعضی روزا آرزو میکنم میتونستم تو زندگی به عقب برگردم

اگه یه روز یکي با همه ی قلبش دوست داشت حواست باشه

به دروغ ها ایمان بیاورید زیرا زندگی بی پشیمانی فایده ای ندارد. میم.ح

منم غرق تو یه اقیانوس خیالُ خسته وسطِ راه حقیقت.. :)

ترجمه‌ لایو جونگکوکی♥️🐰 دلیلی که این ساعت لایو روشن کردم این...

این روزها انگار همه قوی ان ولی از درون پوسیدن.. همه می‌خندن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط