وقتی عاشق شوهر خواهرتی
وقتی عاشق شوهر خواهرتی
part⁸
2ماه بعد...
دو هفته بعد روزی که با لیسا صحبت کردم جین و خانوادش اومدن برای خواستگاری و هفته بعد هم عروسیشونه
بی حال تو اتاقم بودم که در اتاقم زده شد با گفتن بیا تو در باز شدو مامانم وارد شد
هایلیم: وقت داری باهم صحبت کنیم دخترم؟
ا/ت: بله دارم، بیا بشین مامان
مامان نشست شروع کرد به صحبت
هایلیم: یادته گفته بودم یکی از دوستام یه پسر مجرد داره
ا/ت: بله یادمه
هایلیم: امروز زنگ زد بهم گفت برای فردا شب میخوان بیان خواستگاری تو
ا/ت: مامان جان من قصد ازدواج ندارم، باید درسمو ادامه بدم
هایلیم: دخترم درستو بعد ازدواجم میتونی ادامه بدی، حداقل بزار بیان اشنا بشین خوشت نیومد جواب منفی میدی دیگه
ا/ت: اوکی مامان
هایلیم: باشه پس من برم
بعد رفتن مامان نشستم کلی فکر کردم اگه...
شرایط پارت بعدی👇🏻
لایک: 15
کامنت: ۳
part⁸
2ماه بعد...
دو هفته بعد روزی که با لیسا صحبت کردم جین و خانوادش اومدن برای خواستگاری و هفته بعد هم عروسیشونه
بی حال تو اتاقم بودم که در اتاقم زده شد با گفتن بیا تو در باز شدو مامانم وارد شد
هایلیم: وقت داری باهم صحبت کنیم دخترم؟
ا/ت: بله دارم، بیا بشین مامان
مامان نشست شروع کرد به صحبت
هایلیم: یادته گفته بودم یکی از دوستام یه پسر مجرد داره
ا/ت: بله یادمه
هایلیم: امروز زنگ زد بهم گفت برای فردا شب میخوان بیان خواستگاری تو
ا/ت: مامان جان من قصد ازدواج ندارم، باید درسمو ادامه بدم
هایلیم: دخترم درستو بعد ازدواجم میتونی ادامه بدی، حداقل بزار بیان اشنا بشین خوشت نیومد جواب منفی میدی دیگه
ا/ت: اوکی مامان
هایلیم: باشه پس من برم
بعد رفتن مامان نشستم کلی فکر کردم اگه...
شرایط پارت بعدی👇🏻
لایک: 15
کامنت: ۳
۶.۱k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.