دلتنگتمیجوری که انگار سال ها کنارت زندگی کردم و هرروز تو

دلتنگتم،یجوری که انگار سال ها کنارت زندگی کردم و هرروز تو اغوش تو از خواب بیدار شدم و هر شب تو اغوش تو خوابیدم..
تو آغوش تو اصلا زندگیِ کردم .
یجوری که انگار سال هاست نیستی و من قد چن سال دلتنگی کشیدم!
تنم مدام بهونه ی عطر تنتُ داره..
مدام بهونه گیری می‌کنه،بهونه بوسه هات،بهونه گاز گرفتنات،بهونه بغل کردنات..!
عجیبه
وقتی خیره میشم به عکست و رو صورتت دست میکشم با خودم میگم:چطور آدم دلتنگ آغوشی میشه که هنوز لمس نکرده؟!
چطور بی قرار دستایی میشه که هیچوقت نگرفته و دور کمرش حلقه نشده؟!
و چطور معتاد به صدایی میشه که هنوز از فاصله ی چند سانتی تو گوشش نپیچیده؟!
یا اصلا؛
چجوری بی قرار نفسایی میشه که هنوز توی گودی گردنش و لاله گوشش حس نکرده؟!
اینِ روزا بدجوری دلتنگتمِ..
خیلی زیادهه برام؛انقد که حتی صداتِ از پُشت گوشی و تصویرت از پشت قاب عکس؛
آرومم نمیکنه...
فقط بودنتهِ که درمون بی قراری هامِه..!
شاید؛لمس نگاهت تو نزدیک ترین فاصلهِ‌ی ممکن؛یا زمزمه‌ های عاشقانه ات زیر گوشم..
و برخورد سر انگشتات رو نرمیِ تنم..
مُهر لبات روی موجِ موهام..
نیستی خُب..
نیستی دیگه؛
نیستی و دلتنگیت به حدیِ با دلم عَجین شده که من دلتنگ راه میرم ودلتنگ مینویسم و دلتنگ نفس میکشم.
حتی دلتنگ می‌خوابمِ و دلتنگ درس میخونم.
بین خودمون بمونه ها،لُقمه های غذا از گلوم پایین نمیره بدونِتُ
اما..
دارم مدام فکر میکنم که چطور میشه دلتنگِ بودنه کسی باشی؛
که هنوز عطر تنشو بو نکردی و تویِ بغلش نخوابیدی؟!
دیدگاه ها (۱)

میدونی رفته جان...حالِ بدِ این روزهام از نبودن یا نداشتنت نی...

𝐿𝑜𝑣𝑒 𝑦𝑜𝑢 𝑖𝑛 𝑎𝑚𝑜𝑣𝑛𝑡 𝑜𝑓 𝑦𝑜𝑢𝑟 𝑤𝑖𝑛𝑘𝑠•• بِه تِعدادِ تَمومِ پِلك ز...

‌این چَند ماه کِه مُنتَظِرَت بودَم.. به اَندازه چَند سال نَگ...

"من بمیرم هم نمیگویم بمان اما بمان" عمراً این جمله نخواهد شد...

my month²پارت⁶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط