نمی توانستم از رختخواب بیرون بیایم. نه از آن رو که خسته ب
نمیتوانستم از رختخواب بیرون بیایم. نه از آن رو که خسته بودم. بلکه چون سنگین بودم. - باز هم همان کلمه، این تنها کلمهای است که مناسبِ حالِ من است. آیا اصلاً این را درک میکنی؟
این سنگینی چون سنگینیِ یک کشتیِ بی سکان است که خطاب به امواج میگوید: «برایِ خودم بیش از حد سنگین و برای شما بسیار سبکم.»
-فرانتسکافکا
نامه به میلنا-
نمیتوانستم از رختخواب بیرون بیایم. نه از آن رو که خسته بودم. بلکه چون سنگین بودم. - باز هم همان کلمه، این تنها کلمهای است که مناسبِ حالِ من است. آیا اصلاً این را درک میکنی؟
این سنگینی چون سنگینیِ یک کشتیِ بی سکان است که خطاب به امواج میگوید: «برایِ خودم بیش از حد سنگین و برای شما بسیار سبکم.»
-فرانتسکافکا
نامه به میلنا-
۳.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.