~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من ~~~
پارت : ۱۹
ا.ت ویو
عصبانیت تهیونگو دیدم حقته مرتیکه بز!
فقط بلده هعی غرغر کنه
ی وقت شیرش تموم نشه (خنده)
از پشت ماشین به پشت ماشین دیگ ای رفتم ک ی چیز گرمی رو ناحیه شکمم حس کردم وایی نه!
ترسیده به عقب برگشتم
_به خانوم کیم ا.ت ، کجا داشتی تشریف مبارکه تو میبردی؟
+اههه ولم کن هر جا میرم عین بزا افتادی دنبالم
_بز؟
ی بزی نشونت بدم (عصبانی در کنترل)
_گمشو (عصبانی )
دستمو گرفت و با خودش کشوند
+ایییی دستم
_خفه شو
به سمت ماشین رفتیم تهیونگ خیلی عصبانی بود هوففف
به سمت عمارت حرکت کرد!
واییی کارم ساختس
چند مین بعد :
_پیاده شو
+چ....چی؟
_مگ کری گفتم پیاده شووو (عربده )
ترسیده پیاده شدم ک اونم تقلید از من پیاده شد.
بادیگارد ماشینو به پارکینگ برد
_بیا بالا (
ا.ت ویو
عصبانیت تهیونگو دیدم حقته مرتیکه بز!
فقط بلده هعی غرغر کنه
ی وقت شیرش تموم نشه (خنده)
از پشت ماشین به پشت ماشین دیگ ای رفتم ک ی چیز گرمی رو ناحیه شکمم حس کردم وایی نه!
ترسیده به عقب برگشتم
_به خانوم کیم ا.ت ، کجا داشتی تشریف مبارکه تو میبردی؟
+اههه ولم کن هر جا میرم عین بزا افتادی دنبالم
_بز؟
ی بزی نشونت بدم (عصبانی در کنترل)
_گمشو (عصبانی )
دستمو گرفت و با خودش کشوند
+ایییی دستم
_خفه شو
به سمت ماشین رفتیم تهیونگ خیلی عصبانی بود هوففف
به سمت عمارت حرکت کرد!
واییی کارم ساختس
چند مین بعد :
_پیاده شو
+چ....چی؟
_مگ کری گفتم پیاده شووو (عربده )
ترسیده پیاده شدم ک اونم تقلید از من پیاده شد.
بادیگارد ماشینو به پارکینگ برد
_بیا بالا (
۷.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.