در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم ونگران بودم، تا اینکه آ
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم ونگران بودم، تا اینکه آنهاراتجربه کردم وحالا ترسی از آنها ندارم.
از "شکست" میترسیدم, یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست"
از "نفرت" میترسیدم, یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد"
از "درد" میترسیدم, یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است"
از "سرنوشت" میترسیدم, یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم"
از "گذشته" میترسیدم , فهمیدم "گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد"
و درآخر از " تغییر " میترسیدم, تا اینکه یاد گرفتم, حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند, و "تغییر آنهارا زیباکرد"
از "شکست" میترسیدم, یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست"
از "نفرت" میترسیدم, یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد"
از "درد" میترسیدم, یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است"
از "سرنوشت" میترسیدم, یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم"
از "گذشته" میترسیدم , فهمیدم "گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد"
و درآخر از " تغییر " میترسیدم, تا اینکه یاد گرفتم, حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند, و "تغییر آنهارا زیباکرد"
۳.۲k
۰۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.