داشتیم با ماشین تو خیابون رد میشدیم که یه بنده خدایی از ک

داشتیم با ماشین تو خیابون رد میشدیم که یه بنده خدایی از کوره در رفت و به ما فحش بدی داد
همکارم برگشت و پرسید اوه اوه اون چی گفت ؟؟؟؟ با اینکه هم تعدادمون تو ماشین زیادتر بود و هم قوی تر بودیم جواب دادم :هیچی
حرفی که زد راه حلی برای مشکلات ما نبود و ربطی به زندگی ما نداشت.ولش کن

باید یاد بگیریم که از بین تمام حرف های دیگران چه زشت و چه زیبا , دنبال راه حلی برای مشکلاتمون باشیم نه دنبال پاسخ دادن و درگیری ذهنی برای هر حرفی
مگر چقدر بیکاریم که دائما دنبال حرف و ذهن مردم باشیم

آرامشمون رو به رفتار دیگران وابسته نکنیم
و قدر تک تک ثانیه های زندگیمون رو بدونیم

مگه میشه؟! بله اگه بخوایم میشه.
پول نمیخواد .خرجش فقط یه لحظه سکوت و عبور کردنه
بیاییم متفاوت تر به زندگی بنگریم.
دیدگاه ها (۱)

این جمله رو باید با طلا نوشت:کسی رو قضاوت نکنیدفقط برای اینک...

خواستگار: آقای مهندس من تعریف خانواده ی شما را از فلانی زیاد...

فقر آتشی است که خوبیها را می سوزاند و ثروت پرده ایست که بدیه...

هیچگاہ بر سر مادرتطلبڪارانہ فریاد نزن...!زیرا ڪہ او فرشتہ ای...

سایه های سبز

قلب یخیپارت ۶ادامش بدم؟ احساس میکنم خوشتون نمیاد اگه واقعا د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط