سایه های سبز
سایه های سبز
p15
احساس درد شدیدی توی سرم حس کردم، سریع سرم رو گرفتم و ناله کوچیکی کردم،، دراکو سریع کنارم اومد
&ا/ت!ا/ت! چی شده؟ مطمعنی که حالت خوبه؟
میخواستم حرف بزنم ولی درد شدیدی داشتم و نمیتونستم
@ ای وای!... فکر کنم وقتش رسیده ا/ت!
تو کمتر از یک دقیقه احساس عجیبی حس کردم و یهو یه درخت بزرگی جلوی ما افتاد همون موقع دردم کم شد و احساس سبکی کردم اما یکم بعد دوباره دردم شدید شد، همون لحظه اون درخت آتیش گرفت...
دراکو سریع منو عقب کشید داشتم به سوختنش نگاه میکردم
☆این... خیلی غافلگیر کننده بود..
&چرا همچین اتفاقی افتاد؟
فقط تمرکزم روی جولی بود که یه نشونه بهم بده و انگار که درحال فکر کردن بود
@ببین ا/ت! نمیدونم چطور بهت بگم ولی فعلا هواست باشه زیاد عصبانی نشی یا استرس نگیری چون ممکنه اتفاقی بدتر از این بیوفته..و... فعلا به نظرم از چوب دستیت استفاده نکن
سرم رو به نشونه ی تائید تکون دادم الان قضیه برام روشن تر شده بود ولی کلی سوال داشتم اما یه فرست میخواستم که با جولی تنها باشم و باهاش حرف بزنم
&هی ا/ت! زود باش باید یه راهی برای بیرون اومدن از اینجا پیدا کنیم.. ولی.. مطمعنی میتونی راه بری؟
+اره بابا در این حد هم درد ندارم
☆بچه ها اصلا میدونید که این درخت از کجا اومد؟!
بنظرم بهتره چیزی بهشون نگم تاخودم همه چی رو بفهمم اخه الان چی باید بگم؟ بگم که من اگه کنترل خودم رو از دست بدم جادو ام فوران میکنت و نمیتونم کنترلش کنم و نمیدونم چرا؟ اصلا بهتره حرفی نزنم...
+هوفف... به نظر من این چی ا رو ول کنیم الان بهتره که دنبال یه راهی برای خروج از اینجا باشیم...
&فکر خوبیه ولی چطوری؟
+خبــ... بیاین فعلا رو به جلو حرکت کنیم تا ببینیم چی میشه
&واقعا اون پاتــر هم باید باهامون بیاد؟
+اره دراکو دیگه غر نزن فقط حرکت کن!
در حال راه رفتن توی این جنگل بودیم.. اخه چطور ممکنه که از اینجا سر در بیاریم؟ من مطمئن بودم که وقتی میپریم اونجا از تالار سر در میاریم نه اینجا... ولی فعلا باید تحمل کنیم و بهتر کا جو رو عوض کنم.. یکم دوستانه تر
+راستی هری دقت کردی که اینجا چقدز شبیه جنگل بلک ووده؟
☆اوه... ارا درسته خیلی شبیه اصلا ممکنه که واقعا بلک وود باشه؟
مخواستم جواب بدم اما موجود ترسناکی پرید جلومون....
امیدوارم دوست داشته باشید✨
پنجشنبه یا زود تر پارت جدید میزارم🍂✨
p15
احساس درد شدیدی توی سرم حس کردم، سریع سرم رو گرفتم و ناله کوچیکی کردم،، دراکو سریع کنارم اومد
&ا/ت!ا/ت! چی شده؟ مطمعنی که حالت خوبه؟
میخواستم حرف بزنم ولی درد شدیدی داشتم و نمیتونستم
@ ای وای!... فکر کنم وقتش رسیده ا/ت!
تو کمتر از یک دقیقه احساس عجیبی حس کردم و یهو یه درخت بزرگی جلوی ما افتاد همون موقع دردم کم شد و احساس سبکی کردم اما یکم بعد دوباره دردم شدید شد، همون لحظه اون درخت آتیش گرفت...
دراکو سریع منو عقب کشید داشتم به سوختنش نگاه میکردم
☆این... خیلی غافلگیر کننده بود..
&چرا همچین اتفاقی افتاد؟
فقط تمرکزم روی جولی بود که یه نشونه بهم بده و انگار که درحال فکر کردن بود
@ببین ا/ت! نمیدونم چطور بهت بگم ولی فعلا هواست باشه زیاد عصبانی نشی یا استرس نگیری چون ممکنه اتفاقی بدتر از این بیوفته..و... فعلا به نظرم از چوب دستیت استفاده نکن
سرم رو به نشونه ی تائید تکون دادم الان قضیه برام روشن تر شده بود ولی کلی سوال داشتم اما یه فرست میخواستم که با جولی تنها باشم و باهاش حرف بزنم
&هی ا/ت! زود باش باید یه راهی برای بیرون اومدن از اینجا پیدا کنیم.. ولی.. مطمعنی میتونی راه بری؟
+اره بابا در این حد هم درد ندارم
☆بچه ها اصلا میدونید که این درخت از کجا اومد؟!
بنظرم بهتره چیزی بهشون نگم تاخودم همه چی رو بفهمم اخه الان چی باید بگم؟ بگم که من اگه کنترل خودم رو از دست بدم جادو ام فوران میکنت و نمیتونم کنترلش کنم و نمیدونم چرا؟ اصلا بهتره حرفی نزنم...
+هوفف... به نظر من این چی ا رو ول کنیم الان بهتره که دنبال یه راهی برای خروج از اینجا باشیم...
&فکر خوبیه ولی چطوری؟
+خبــ... بیاین فعلا رو به جلو حرکت کنیم تا ببینیم چی میشه
&واقعا اون پاتــر هم باید باهامون بیاد؟
+اره دراکو دیگه غر نزن فقط حرکت کن!
در حال راه رفتن توی این جنگل بودیم.. اخه چطور ممکنه که از اینجا سر در بیاریم؟ من مطمئن بودم که وقتی میپریم اونجا از تالار سر در میاریم نه اینجا... ولی فعلا باید تحمل کنیم و بهتر کا جو رو عوض کنم.. یکم دوستانه تر
+راستی هری دقت کردی که اینجا چقدز شبیه جنگل بلک ووده؟
☆اوه... ارا درسته خیلی شبیه اصلا ممکنه که واقعا بلک وود باشه؟
مخواستم جواب بدم اما موجود ترسناکی پرید جلومون....
امیدوارم دوست داشته باشید✨
پنجشنبه یا زود تر پارت جدید میزارم🍂✨
- ۸.۸k
- ۱۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط