ببخشید بچه ها بخاطر محتوا
ببخشید بچه ها بخاطر محتوا
ولی لازم دیدم که همتون بخونین
خودم حالم بده هنوز از خوندنش....
پیرمرد راننده تعریف می کند
پنجشنبه بعد از ظهر بود، به صحاب ماشین گفتن اینا رو باید ببری تهران، شنبه صبح هم باید بیاریشون...
پنجشنبه بعد از ظهر من و شوفر با سه تا آمریکایی و... سوار کردیم بردیم هتل اوین تهران- یک هتل خیلی بزرگ بود بالای میدون ونک هنوز هم انگار هست
به اون امام رضا(ع) قسم.
افسر د..ی..و..س 4 تا ستاره روشونه اش بود، اومد تو ماشین گفت: راننده برو بشین تو ماشین بریم، راننده گفت: کجا بریم
گفت به تو مربوط نیست، بریم
من اون موقع بچه بودم دیگه. تو رکاب ماشین نشسته بودم. ما رو برداشت برد خیابون بالای تهران 5 تا دختر... به اون امام رضا قسم...5 تا دختر سوار کرد عین عروسک...من به شوفرم گفتم خوب امشب دیگه نون تو هم پخته است دیگه...سوارشون کردن دخترا رو آورد برا آمریکایی ها... ما هم جلو هتل نشسته بودیم ساعت 10-11 شب بود این دخترا اومدن بیرون... به حاج حسن (همون شوفر)گفتم خب دیگه اونا تموم شد دیگه مال توئه
دختره (یکی از دخترها) سوار شد زار زار افتاد گریه کردن. گفتم آخه چته تو که پول گرفتی. گفت تو که نمی دونی منو واسه سگش برده بی همه کس
به خدا می خواستم با چاغو بزنمش...حاج حسن نذاشت گفت بچه بگیر بشین آخه به تو چه
گفتم آخه پدرسوخته قیافشو نگاه کن واسه سگش دختر ایرانی برده
آدم اگه وجدان داشته باشه اگه غیرت داشته باشه اگه وجود داشته باشه این چیزا باید همیشه تو قکرش باید باشه...
آدرس کلیپ در آپارات
http://www.aparat.com/v/Uwjg5/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2_%D8%B3%DA%AF_%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C
ولی لازم دیدم که همتون بخونین
خودم حالم بده هنوز از خوندنش....
پیرمرد راننده تعریف می کند
پنجشنبه بعد از ظهر بود، به صحاب ماشین گفتن اینا رو باید ببری تهران، شنبه صبح هم باید بیاریشون...
پنجشنبه بعد از ظهر من و شوفر با سه تا آمریکایی و... سوار کردیم بردیم هتل اوین تهران- یک هتل خیلی بزرگ بود بالای میدون ونک هنوز هم انگار هست
به اون امام رضا(ع) قسم.
افسر د..ی..و..س 4 تا ستاره روشونه اش بود، اومد تو ماشین گفت: راننده برو بشین تو ماشین بریم، راننده گفت: کجا بریم
گفت به تو مربوط نیست، بریم
من اون موقع بچه بودم دیگه. تو رکاب ماشین نشسته بودم. ما رو برداشت برد خیابون بالای تهران 5 تا دختر... به اون امام رضا قسم...5 تا دختر سوار کرد عین عروسک...من به شوفرم گفتم خوب امشب دیگه نون تو هم پخته است دیگه...سوارشون کردن دخترا رو آورد برا آمریکایی ها... ما هم جلو هتل نشسته بودیم ساعت 10-11 شب بود این دخترا اومدن بیرون... به حاج حسن (همون شوفر)گفتم خب دیگه اونا تموم شد دیگه مال توئه
دختره (یکی از دخترها) سوار شد زار زار افتاد گریه کردن. گفتم آخه چته تو که پول گرفتی. گفت تو که نمی دونی منو واسه سگش برده بی همه کس
به خدا می خواستم با چاغو بزنمش...حاج حسن نذاشت گفت بچه بگیر بشین آخه به تو چه
گفتم آخه پدرسوخته قیافشو نگاه کن واسه سگش دختر ایرانی برده
آدم اگه وجدان داشته باشه اگه غیرت داشته باشه اگه وجود داشته باشه این چیزا باید همیشه تو قکرش باید باشه...
آدرس کلیپ در آپارات
http://www.aparat.com/v/Uwjg5/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2_%D8%B3%DA%AF_%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C
۴.۵k
۲۷ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.