عشق چیز خوبیه پارت

عشق چیز خوبیه پارت ۲
رفتم دم در لینو اومد لایا هم همراهش بود سوار ماشین شدم و رفتیم شهربازی
بچه ها یه وسیله ترسناک انتخاب کردن من گفتم نه من میترسم ارتفاعش زیاده منو مجبوری بردن
سوار وسیله شدم سه تا پسر اومدن بغل دستم نشستن خیلی جذاب بودن ( حق داری )
جونگکوک : با بچه ها صحبت کردم گفتن
بریم شهربازی من گفتم باشه
رفتیم سوار وسیله ترسناک بشیم که یهو چشمم به یه دختر خوشگل برخورد کردم خیلی خوشگل بود نمیدونم چرا ولی تپش قلب بهم دست داد نه تو نمیتونی جونگکوک تو یه مافیای خشنی
باید دختره رو بدزدم هرجور شده
ات : بعد از شهربازی از بچه ها خداحافظی کردم و رفتم خونه یکی جلوی دهنم رو گرفت و جلوم سیاه شد
وقتی چشمام رو باز کردم با دیدن صحنه روبروم از ترس نمیدونستم چیکار کنم
ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

عشق چیز خوبیه پارت سه دستو و پاهام بسته شده بودن نمیتونستم ک...

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

عشق چیز خوبیه پارت ۱ ات :صبح از خواب بلند شدم دوباره یه روز ...

فیک : عاشقی چیز خوبیه شخصیت ها ات : دختری بسیار زیبا و مهربو...

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط