زل زدیم به در و دیوار

زل زدیم به در و دیوار
و "دوستت دارم "ها را فریاد نزدیم
پنحره ها را بستیم
بوسه ها را
پنهان کردیم زیر تخت
و هیچ نگفتیم....
اینگونه بود که یک شب
عشق خوابید
و دیگر بیدار نشد .

#بهنام_محبی_فر
دیدگاه ها (۱)

.من پیر می شوم …زودتر از موعد!قبل از آنکه روزهای جوانی ام تم...

.یکی از هزاران قآنون زندگی این است کههرچقدر دلت میخواهد قبل ...

‌.زندگی کوتاه‌تر از آن است ...که پاییزهاش بی‌آغوش طی شود.......

آرامشی میخواهم از جنس آغوش " تو "...!و لبخندی که تمام دلهره ...

Part:20_____________________________ لونا " تا شب با اجوما ک...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط