رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part34
جونگوک همین جوری میومد طرفشون و شروع کرد به صحبت...
¢ اوفف امروز حسابی تمرین کردیم مطمئنم اینم یکی از بهترین اجرا ها میشه...
با اینکه تعجب کردم ولی سعی کردم نشون ندم و خیلی خونسر سلام کردم
کوکی: عا... سلام
جیمین: این سوک😶
این سوک : بله؟
جیمین: انگاری دیگه واست عادی شده زیاد تعجب نکردی
خب بیا بریم شوگا و نامجون و جین هم ببین...
با لبخند گفتم: چرا که نه
تهیونگ خیلی جدی نگام میکرد ولی سعی کردم نادیدش بگیرم و از کنارش رد شدم
با صدای نسبتاً آرومی گفتم:
+هی جیمین
-ها؟
+فکر کنم تهیونگ از اینکه من اینجام خوشحال نیست
-شاید اول یکم سرد باشه ولی کم کم راحت میشه...
سرمو تکون دادم و گفتم:
به هر حال بهش بگو فقط یک روز یا نهایت دو روز اینجام و من واقعا نمیخوام مزاحم تمریناتون بشم...
-تو تا هر وقت خواستی میتون یانجا بمونی..
اها راستی نگفتی آجوما کی اومد خونه رو جمع کرد
یهو شوگا از اتاقش اومد بیرون وگفت:
جیمین تو خبر داری کی آجوما اومده؟اخه فقط خونه رو جمع کرده به اتاقا دست نزده
این سوک :عا ببخشید میخواستم اتاقاتونم جمع کنم ولی گفتم شاید فک کنین من فضولم و...
برا همین تو اتاقاتون نرفتم
هر دوشون با حالت تعجب گفتن
مگه تو جمع کردی!😳
این سوک: اهوم
جیمین: واقعا نیازی به این کار نبود فقط استراحت میکردی
این سوک:میدونم واسه تشکر کار بزرگی نیست ولی خواستم براتون جبران کرده باشم
#part34
جونگوک همین جوری میومد طرفشون و شروع کرد به صحبت...
¢ اوفف امروز حسابی تمرین کردیم مطمئنم اینم یکی از بهترین اجرا ها میشه...
با اینکه تعجب کردم ولی سعی کردم نشون ندم و خیلی خونسر سلام کردم
کوکی: عا... سلام
جیمین: این سوک😶
این سوک : بله؟
جیمین: انگاری دیگه واست عادی شده زیاد تعجب نکردی
خب بیا بریم شوگا و نامجون و جین هم ببین...
با لبخند گفتم: چرا که نه
تهیونگ خیلی جدی نگام میکرد ولی سعی کردم نادیدش بگیرم و از کنارش رد شدم
با صدای نسبتاً آرومی گفتم:
+هی جیمین
-ها؟
+فکر کنم تهیونگ از اینکه من اینجام خوشحال نیست
-شاید اول یکم سرد باشه ولی کم کم راحت میشه...
سرمو تکون دادم و گفتم:
به هر حال بهش بگو فقط یک روز یا نهایت دو روز اینجام و من واقعا نمیخوام مزاحم تمریناتون بشم...
-تو تا هر وقت خواستی میتون یانجا بمونی..
اها راستی نگفتی آجوما کی اومد خونه رو جمع کرد
یهو شوگا از اتاقش اومد بیرون وگفت:
جیمین تو خبر داری کی آجوما اومده؟اخه فقط خونه رو جمع کرده به اتاقا دست نزده
این سوک :عا ببخشید میخواستم اتاقاتونم جمع کنم ولی گفتم شاید فک کنین من فضولم و...
برا همین تو اتاقاتون نرفتم
هر دوشون با حالت تعجب گفتن
مگه تو جمع کردی!😳
این سوک: اهوم
جیمین: واقعا نیازی به این کار نبود فقط استراحت میکردی
این سوک:میدونم واسه تشکر کار بزرگی نیست ولی خواستم براتون جبران کرده باشم
۱.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.