پارت ۱۳ تو مدرسه دیدیش
میسو ویو
وااای از دست این پسره ی حراف( نمیدونم درست نوشتم یا نه) اینقدر حرف زد که نفهمیدم رینا کجا در رفت که یه صدایی شنیدم صدا خنده بود
که گفتم:نخند
شوگا:من نمی خندم
میسو:ولی صدای خنده میاد از اینجا( رو به دیوار کارائوکه )
شوگا بزار بینم( گوشش رو گذاشت)
منو شوگا هر جفتمون گوشمون روی دیوار بود که.... یه سطل اب یخخخخخخخ ریخته شد رو سر من و شوگا که صدای خنده بلند تر شد بیشتر که دقت کردیم دیدیم رینای مارمولک با اون یونگ جه مارمولک دارن به ما میخندن که چشمم خورد به شوگا... واااااای بدبخت شدن چقدر عصبی شده بود
شوگا:حیون تو نمیدونی من از اب متنفرم
یونگ جه:اخ خخخخ ببخشید داش یادم رفته بود*با خنده
میسو:ریناااااااااااااااا ااهههههههههههههه(مثلا جیغ کشیدن ) ارایشم پاک شد منو نیگا کن میمون
رینا:بدبخت شدیم*و فرار کردن
میسو :وایسا( داد زد)
فلش بک به کارائوکه*
شوگا ویو
من میسو نشسته بودیم هرچی زنگ میزدیم به اون دوتا جواب نمی دادن که میسو شروع کرد به گریه کردن
میسو:ریناااااا کجایی میمون ماده( با گریه)
شوگا:چته دیوانه( با تعجب ) من مطمعنم این با یونگ جه در رفته ببین کی گفتم
میسو:تو از کجا میدونی شاید گم شدن ( گریش یه کم قطع شد)
شوگا:تو همش الکی نگرانی من مطمعنم...
میسو: میزنم زیرت هوا بری نمیدونی تا کجا میری یا( با اعصبانیت)( شما گوه میخوری)
شوگا:اوففففف باش باش پاشو برو خونتون مامان بابات نگران میشن
میسو:نه نمیشن ولی مامان بابای تو چی
شوگا:خب اونا یه سفر کاری داشتن یه ماه دیگه بر میگردن بعدشم من پسرم 😎
میسو:تو خوبی😒
شوگا:مرسی شما چطور خوبین 😏
میسو:ایششش .. من میرم خونه تو ام اینجا بمون
شوگا:منم میخوام برم خونه
میسو:به من چه
داشتیم از کارائوکه میزدیم بیرون که... دیدیم یونگ جه و رینا دارن میدون دنبال هم
میسو ویو
داشتیم میرفتیم که دیدم دو تا مارمولک دنبال هم میکنن اهمیت ندادم و از بغلشون داشتم رد میشدم که ..
شوگا:هووو... ممم( رینا دستشو میزاره رو دهن شوگا )
میسو: ببند اون دهنو و اهمیت نده( جوری که شوگا بشنوه )
رینا:هیییییی میسو کجا میری
میسو: خونه
رینا:بیا با شوگا اینا بریم
میسو:نههههههههههههه
رینا:چرا توکه مامان بابات نیستن
میسو:خونه بهم ریختس 😡
رینا:اما.. ایششش بگو نمیخوام
میسو:نمیخوام
همینجوری داشتیم کلکل میکردیم که.....
لایک❤
کامنت☐
یادت نره 😉
وااای از دست این پسره ی حراف( نمیدونم درست نوشتم یا نه) اینقدر حرف زد که نفهمیدم رینا کجا در رفت که یه صدایی شنیدم صدا خنده بود
که گفتم:نخند
شوگا:من نمی خندم
میسو:ولی صدای خنده میاد از اینجا( رو به دیوار کارائوکه )
شوگا بزار بینم( گوشش رو گذاشت)
منو شوگا هر جفتمون گوشمون روی دیوار بود که.... یه سطل اب یخخخخخخخ ریخته شد رو سر من و شوگا که صدای خنده بلند تر شد بیشتر که دقت کردیم دیدیم رینای مارمولک با اون یونگ جه مارمولک دارن به ما میخندن که چشمم خورد به شوگا... واااااای بدبخت شدن چقدر عصبی شده بود
شوگا:حیون تو نمیدونی من از اب متنفرم
یونگ جه:اخ خخخخ ببخشید داش یادم رفته بود*با خنده
میسو:ریناااااااااااااااا ااهههههههههههههه(مثلا جیغ کشیدن ) ارایشم پاک شد منو نیگا کن میمون
رینا:بدبخت شدیم*و فرار کردن
میسو :وایسا( داد زد)
فلش بک به کارائوکه*
شوگا ویو
من میسو نشسته بودیم هرچی زنگ میزدیم به اون دوتا جواب نمی دادن که میسو شروع کرد به گریه کردن
میسو:ریناااااا کجایی میمون ماده( با گریه)
شوگا:چته دیوانه( با تعجب ) من مطمعنم این با یونگ جه در رفته ببین کی گفتم
میسو:تو از کجا میدونی شاید گم شدن ( گریش یه کم قطع شد)
شوگا:تو همش الکی نگرانی من مطمعنم...
میسو: میزنم زیرت هوا بری نمیدونی تا کجا میری یا( با اعصبانیت)( شما گوه میخوری)
شوگا:اوففففف باش باش پاشو برو خونتون مامان بابات نگران میشن
میسو:نه نمیشن ولی مامان بابای تو چی
شوگا:خب اونا یه سفر کاری داشتن یه ماه دیگه بر میگردن بعدشم من پسرم 😎
میسو:تو خوبی😒
شوگا:مرسی شما چطور خوبین 😏
میسو:ایششش .. من میرم خونه تو ام اینجا بمون
شوگا:منم میخوام برم خونه
میسو:به من چه
داشتیم از کارائوکه میزدیم بیرون که... دیدیم یونگ جه و رینا دارن میدون دنبال هم
میسو ویو
داشتیم میرفتیم که دیدم دو تا مارمولک دنبال هم میکنن اهمیت ندادم و از بغلشون داشتم رد میشدم که ..
شوگا:هووو... ممم( رینا دستشو میزاره رو دهن شوگا )
میسو: ببند اون دهنو و اهمیت نده( جوری که شوگا بشنوه )
رینا:هیییییی میسو کجا میری
میسو: خونه
رینا:بیا با شوگا اینا بریم
میسو:نههههههههههههه
رینا:چرا توکه مامان بابات نیستن
میسو:خونه بهم ریختس 😡
رینا:اما.. ایششش بگو نمیخوام
میسو:نمیخوام
همینجوری داشتیم کلکل میکردیم که.....
لایک❤
کامنت☐
یادت نره 😉
۵.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.