پارت ۱ فیک دور اما آشنا

پارت ۱
آدلیا ویو
صبح از خواب با صدای مادرم بیدار شدم
(علامت مادر آدلیا # )
#: آدلیا دخترم پاشو بیا صبحونه
آدلیا : آی مامان میشه یکم دیگم بخابم ؟
#: نه دخترم پاشو
آدلیا : اوف باشه
از جام پاشدم و رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم ، موهامو خشک کردم و لباسامو عوض کردم و رفتم پایین
به همه سلام کردم و سر صندلیم نشستم ، صبحونمو خوردم و بعد از تشکر از مادرم به سمت اتاقم رفتم
که گوشیم زنگ خورد ...... رینا بود
مکالمشون
آدلیا : سلام رینا
رینا : سلام آدلیا جونم
آدلیا : کاری داشتی خوشگله
رینا : میگم میای بریم بیرون ؟
آدلیا : آره کجا ؟
رینا : بریم کافه
آدلیا : باشه ، کدوم کافه و کی ؟
رینا : نیم ساعت دیگه اونجا باش دلم برات تنگ شدع
آدلیا : منم همین طور
رینا : خب کافه ی ٭٭٭٭
آدلیا : باشع خوشگله پس فعلا بای
رینا : بای
پایان مکالمه
گوشی رو گذاشتم روی میز کنار تختم و کمدمو باز کردم و یه استایل پاییزی زدم و گوشیمو گذاشتم تو کیفم و کفشامم پوشیدم و رفتم پایین ، همه دور هم جمع شدع بودن و حرف میزدن
داشتم میرفتم که با حرف مادرم به سمتشون برگشتم
#: کجا میری آدلیا ؟
آدلیا : میرم کافه با رینا
#: باشع برو
دوبارع برگشتم و رفتم به سمت در
ترجیح دادم پیاده برم چون کافه نزدیک بود
بعد از چند مین پیاده روی بلاخره به کافه رسیدم
کافه ی خوشگلی بود با تم شکوفه های گیلاس
رینا روی یکی از میز های دونفره نشسته بود و با دیدن من دست تکون داد
رفتم و کنارش نشستم ‍
آدلیا : سلام
رینا : سلام آدلیا جونم
آدلیا : خب کاری داشتی ؟
رینا : نه گفتم باهم حرف بزنیم
آدلیا : درمورد چی ؟
رینا : درمورد هیون وو (پارتنر قبلی رینا)
آدلیا : اون الاغ دیگه چرا ؟
رینا : افتاده دنبالم
آدلیا : گو خوردع
رینا : باشه بابا چرا عصبی میشی
آدلیا : خو وقتی اونجوری بهت خیانت کرد ، چجوری روش شده بیاد معذرت خواهی
رینا : همینو بگو
آدلیا : بره پیش همون دختره چی بود آها سونا جونش
رینا : میگه ولم کرده ، معذرت میخام و اینا ...
آدلیا : به چپتم نگیر ، هوی رینا یهو دلت نسوزه درخواستشو قبول کنیااا
رینا : باشه آدلیا جونم اروم باش چرا عصبی میشی
آدلیا : یاد وضعیتت تو اون شب فاکی میوفتم اعصابم خورد میشه

فلش بک به شبی که به رینا خیانت شد
آدلیا ویو
با رینا قرار بود بریم پیش هیون وو ، گفته براش سوپرایز داره
لباسامو پوشیدم و با رینا به سمت باری که آدرسشو فرستاده بود رفتیم ، بعد از چند مین رسیدیم و رفتیم داخل ، ولی با چیزی که دیدیم مطمعنم حال رینا بدجور خرابه
اون هیون وو ی عوضی داشت یکی دیگرو میبوسید
رینا عصبی به سمتش دوید و یکی زد تو گوشش
رینا : ه...هی...هیون وو ....سو...سوپرایزت ....ای..این ...بو....بود ؟
هیون وو : آرع ممنون که تو این مدت همراهم بودی ولی یکی‌ بهتر از ترو پیدا کردم
رینا : عوضی ی هر//زه
رینا بعد این حرف با گریه از بار خارج شد و منم پشتش راه افتادم رینا رو بغل کردم و گفتم آدلیا : خوشگلم .... رینا جونم ؟ ولش کن اون لیاقتتو نداشت ، از اولشم اشتباه بود ، فراموشش کن .....میدونم سخته ولی این سرنوشتت بوده
رینا : چرااا .....هق ...هق.... چرااا
آدلیا : میخای بریم سوجو بخوریم حالت بهتر شه
رینا بدون هیچ حرفی به سمت فروشگاه کوچیکی که اون نزدیکیا بود رفت و منم پشتش
به رینا گفتم بشینه روی یکی از صندلی های جلوی فروشگاه و خودم رفتم داخل ، دوتا نودل تند و دو تا سوجو و لیوان گرفتم
فروشنده : کارت شناسایی لطفا
کارت شناسایی ای که نشون میداد سنم از ۱۸ ی
به بالاس و میتونم سوجو بخورمو ، مقابل فروشنده گرفتم و بعد از نگاهی سرسرکی گفت
فروشنده : خب بفرمایید میشه ۱۰ وون
آدلیا : ممنون
پولو بهش دادم و به طرف دیگه ی فروشگاه رفتم و نودلارو گرم کردم و رفتم بیرون
رینا سرشو روی میز گذاشته بود و بی صدا گریه میکرد
آدلیا : رینا بیا بخور
سوجو رو واسش ریختم و نودلم براش باز کردم و گذاشتم جلوش
رینا شروع کرد به خوردن نودل و در صدمی از ثانیه تمومش کرد ، رینا وقتی عصبی و ناراحت میشه اشتهاش بیشتر میشه و خیلی هم تند غذا میخوره
لیوان اول سوجوشو خورد ، میخاستم دوباره براش بریزم که بطری ی سوجو رو گرفت و یکدفعه ای سر کشید
دیدگاه ها (۸)

پارت ۲

پارت ۳ فیک دور اما آشنا

معرفی فیک (دور اما آشنا )

پارت ۹۸ فیک ازدواج مافیایی(پارت آخر)

پارت ۵ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط