من عاشق مافیا شدم ادامه پارت ۶

ویو نویسنده
خلاصه اینا اماده شدن رفتن خرید و هعی به جون هم اوفتادن فقط موندم چرا دارن ازدواج میکنن
ویو نامجون
خاستم کارشو تلافی کنم هر چی پوشید یه عیبی ازش گرفتم تا اخر دیدم زیادی داره ناراخت میشه همینجوری پیش برم هم منو پاره میکنه(غلط میکنههه)هم عروسی کنسل میشه برا همین یه لباس هروس رو انتخاب کردم که واقعا خوشگل بود
ویو ا.ت
سر خرید لباس عروس خیلی اذیتم کرد منم تلافی کردم هر چی پوشید گفتم نه که اخر یه کت شلوار که خودش دوست داشتو خرید دیگه داشت شب میشد رفتیم خونه و لباس راحتی پوشیدمو رفتم خوابیدم تا صبح.......
خریدا شونو میزارم لباس ا.ت تو خونه هم میزارم
دیدگاه ها (۲)

بچه ها من دیگه اون فیک رو ادامه نمیدم چون ممکنه برای اعضا بد...

تفلد کوکیییییییههههه تفلدتتتتتتت مبارررررکککککککک کوکییییییی...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط