پارت پنجاه وهشتم رمان مرگ وزندگی
پارت پنجاه وهشتم رمان مرگ وزندگی:
باصدای گوشی چشاموبیشتربهم فشاردادم
بالاخره قطع شدتاخواستم بیام بخوابم بازم شروع کردبه زنگ خوردن بالنجویه طرفشوفشاردادم روگوشم وباخیال تخت خوابیدم بی پدرول کنم نبودقطع میشددوباره ازاول زنگ میزدمنم ازاون بی شعورتربودم اخه تالحظه آخرمقاومت کردم که دیگه چون صدای گوشی زیادی رومخم بودواگریکم دیگه زنگ میزدازپنجره پرتش میکردم بیرون وضعیت اقتصادیم خراب پس بهتربودپاشموعین آدم ج بدم
+باددادوتندی بله
-چــــــــــته
+حیوون اخه کله صب پامیشی زینگ زینگ به اینواون زنگ میزنی نمیفهمی مردم انسانن خوابن عین توحیوون نیستن که صب تاشب عین میمونابیداری
-هووووووو نفس بگیربه سینه مامان جونت ببینه(تقلیدازکلاه قرمزی:/)
+لامصب نفس گذاشتی بمونه یه نفسه زنگ میزنیابیخیال شدنم توروستاشمامعنی نداره نع
-نع
+خیلــــــــــی پرویی طرف
-خنده ای بلندی کرد میبینم کع آق امیرعلی زبونتوکوتاه کرده
+میبینم که بع شماگوخوریش نمونده ولی میخوری
زرتوبزن بابا
-خاک توسرشوهرندیدت هیچ ازبعدتولدامیرعلی ازماخبرگرفتی زنده این مرده این
+گفتم بزاده روزم بگذره اگع مرده باشن خبرچهلمشون میرسه دیگع
-خاک توسرت
+شوخی کردم بابادیگع چع میشع کردوقت نمیکنم کع
-بلع دیگع بدبخت بع فکرخودت نیستی بع فکراون امیرعلی باش زشته میگه دخترهیچی ندیده بعضی وقتام یکم ازاتاق خواب بیاین بیرون یه سری بع مابزنیدیع سری بع خانواده حال وهواتون عوض شع
+باشع حالافکرامونومیکنیم میایم بیرو....
یکم مکث کردم جیغ بلندی کشیدم:بنــــــــــــــــــــفشه میکشمت
صدای هارهارخندیدنش وقهقه زدنش ازپشت تلفن میومد
-نخورمون باباراس میگم دیگع میگم بابچهابرنامه ریختیم فردابریم کوه گفتم بع شمام خبربدم
+ساعت چند
-5;6:5
+اوووووکی پاشه تواون ساعت بعدشم کی بره اون همه راهویع جادیگع برنامه بریزید
-کون گشادی نکن دیگع همین میریم کوه
+اگع تونستم پاشم
-پامیشی
+اگع تونستم
-باشع بابا
+کاری؟
-ندارم
+بای فوراور
-بای
داشتم قطع می کردم که
+الی
-بنال
+امشب بابامامان نیمامیان خونمون
-چیکارکنم بیام میوه هاتونوبشورم بچینم
+بیشعوردارن میان خواستگاری
-عــــــــــــــه پس بالاخره خرشد آفرین
+عه الی
-نع جدی میگم بنی من بع این پشتکارتومی بالم آفرین محدودآدمی میتونن دوس پسروتبدیل کنن بع شوهرویاحتی خواستگار
+خیلی بیشعوری
-ولی توخیلی باشعوروباعقلی آفرین آفرین
+قطع میکنما
-باشع بابامبارک خرمن
+مرسی الی خیلی استرس دارم
-کص نگودیگع برای چی استرس داری مامانش ندیده نمیخوادبپسنده یاباباش یاخودالاغش که خرشده
+بی ادب یکم باادب صحبت کن بع آقامون اونجورنگو
باصدای گوشی چشاموبیشتربهم فشاردادم
بالاخره قطع شدتاخواستم بیام بخوابم بازم شروع کردبه زنگ خوردن بالنجویه طرفشوفشاردادم روگوشم وباخیال تخت خوابیدم بی پدرول کنم نبودقطع میشددوباره ازاول زنگ میزدمنم ازاون بی شعورتربودم اخه تالحظه آخرمقاومت کردم که دیگه چون صدای گوشی زیادی رومخم بودواگریکم دیگه زنگ میزدازپنجره پرتش میکردم بیرون وضعیت اقتصادیم خراب پس بهتربودپاشموعین آدم ج بدم
+باددادوتندی بله
-چــــــــــته
+حیوون اخه کله صب پامیشی زینگ زینگ به اینواون زنگ میزنی نمیفهمی مردم انسانن خوابن عین توحیوون نیستن که صب تاشب عین میمونابیداری
-هووووووو نفس بگیربه سینه مامان جونت ببینه(تقلیدازکلاه قرمزی:/)
+لامصب نفس گذاشتی بمونه یه نفسه زنگ میزنیابیخیال شدنم توروستاشمامعنی نداره نع
-نع
+خیلــــــــــی پرویی طرف
-خنده ای بلندی کرد میبینم کع آق امیرعلی زبونتوکوتاه کرده
+میبینم که بع شماگوخوریش نمونده ولی میخوری
زرتوبزن بابا
-خاک توسرشوهرندیدت هیچ ازبعدتولدامیرعلی ازماخبرگرفتی زنده این مرده این
+گفتم بزاده روزم بگذره اگع مرده باشن خبرچهلمشون میرسه دیگع
-خاک توسرت
+شوخی کردم بابادیگع چع میشع کردوقت نمیکنم کع
-بلع دیگع بدبخت بع فکرخودت نیستی بع فکراون امیرعلی باش زشته میگه دخترهیچی ندیده بعضی وقتام یکم ازاتاق خواب بیاین بیرون یه سری بع مابزنیدیع سری بع خانواده حال وهواتون عوض شع
+باشع حالافکرامونومیکنیم میایم بیرو....
یکم مکث کردم جیغ بلندی کشیدم:بنــــــــــــــــــــفشه میکشمت
صدای هارهارخندیدنش وقهقه زدنش ازپشت تلفن میومد
-نخورمون باباراس میگم دیگع میگم بابچهابرنامه ریختیم فردابریم کوه گفتم بع شمام خبربدم
+ساعت چند
-5;6:5
+اوووووکی پاشه تواون ساعت بعدشم کی بره اون همه راهویع جادیگع برنامه بریزید
-کون گشادی نکن دیگع همین میریم کوه
+اگع تونستم پاشم
-پامیشی
+اگع تونستم
-باشع بابا
+کاری؟
-ندارم
+بای فوراور
-بای
داشتم قطع می کردم که
+الی
-بنال
+امشب بابامامان نیمامیان خونمون
-چیکارکنم بیام میوه هاتونوبشورم بچینم
+بیشعوردارن میان خواستگاری
-عــــــــــــــه پس بالاخره خرشد آفرین
+عه الی
-نع جدی میگم بنی من بع این پشتکارتومی بالم آفرین محدودآدمی میتونن دوس پسروتبدیل کنن بع شوهرویاحتی خواستگار
+خیلی بیشعوری
-ولی توخیلی باشعوروباعقلی آفرین آفرین
+قطع میکنما
-باشع بابامبارک خرمن
+مرسی الی خیلی استرس دارم
-کص نگودیگع برای چی استرس داری مامانش ندیده نمیخوادبپسنده یاباباش یاخودالاغش که خرشده
+بی ادب یکم باادب صحبت کن بع آقامون اونجورنگو
- ۴.۹k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط