پارت۱۱
ژان کمکم کرد تا لباسمو بپوشم تا منو ببره چون دکتر گفته بود حالم خوبه و میتونم مرخس شم اومد پامو بزارم زمین ژان بلندم کرد گفتم ژان منو بزار پایبن میبینن بد میشه گفتش نخیرنمیشه پاهات رو زمین باشه خودم میبرمت گفتم ژان اما.... نزاشت حرفمو بزنم گفتش اما نداره منو بلند کرد و بردم تو بیمارستان همه داشتن نگاه میکردن منم از خجالت دستامو گرفتم جلو چشام تا کسی نبینم ژان منو گذاشت تو ماشین بعد بهم گفت باوشی دستاتو بردار دستامو برداشتم دیدم تو ماشینم رومو بگردوندم ژان داشت میخندید هر هر کررر میکرد بعد منم دست به سینه رومو اونور کردم ژانم میخندیدو هی به بازم میزد حلم میداد هی آروم آروم آروم حل میداد میگفت باوشی باوشی میخواستم خرم کنه با خودم گفتم خر نمیشم خر نمیشم یهو ژان گفتش باوشی عشقم نفسم جیگرم زندگیم بعد لباشو انداخت بیرون با ناراحتی گفت باوشی قهر نکن دیگه باوشی هوم هی حلم میداد و میگفت هوم هوم بعد منم یه نگاه بهش کردم دیدم داره هی بقضش میگیره گرفتم بغلش کردم توی گوشش گفتم این تنبیهت بود گفتش حالا آشتی گفتم باشه آشتی بهم گفت دیگع باهام قهر نکن منم کاری نمیکنم ناراحت بشی یا خجالت بکشی تویه بغلم اینارو میگفت همینطور که منو بقل میکردو تکونم میداد و هی موهامو نوازش میکردو اونارو بو میکرده موهامو که بو کرد ژان گفت موهات بوی خوبی داره ذهنمو آروم کرد بعد از تو بغل هم در اومدیم و ژان دستامو گرفت و ماشینو روشن کرد به ژان گفتم ژان از بس تو بیمارستان بودم حوصلم سر رفته میشه بریم جایی گفتش کجا گفتم سینما گفتش چشم حتما میبرم گازشو گرفت کیرگاژ میرفت تو خیابون که رسیدیم من یکی از ترس خوشک شدم گفتم ژژان چیکار میکنی تو😑گفتش ببخشید رفتیم رسیدیم به یه سینما فیلم مورد علاقه من و داشت همون فیلمه ژان بود که بازی گرده بود سینمایش نشستیم تا نبتمون شه بهم رفتیم تو یکی از کافه های اونجا نشستیم ژان رفت برا هردو مون قهوه گرفت که روی قهوه شکل قلب داشت برا من هم برای اون قهورو خوردیم ژان رفت یه پاپ کرن بزرگ گرفت که باهم سر فیلم بخوریم ژان رفت گرفت و نبتمون شدو رفتیم تو روی یکی از صندلی ها باهم نشستیم هوام بارونی بود باهم نشستیم همینطور که دستامون تو دستا هم بود نشسته بودیم گنار هم چسبیده بودیم به هم که یه نفر اومد کنارمون نشست(توف😑)ژانم ماسک زده بود تا کسی اونو نشناسه باهم نشستیم فیلمو نگاه کردیم از اول تا آخر فیلم هی پاپ کرن تو دهن هم من میدادم به ژان ژان میداد به من اون وسطم هی باهم لاس میزدم یهو یکی اون وسط گفت ببندین دهناتونو داریم فیلم میبینیم یه اهمی گفتیم بعد گفتیم ببخشید بعد برگشتیم سمت هم خندیدیم بعد یهو نمیدونم با من چه مشکلی داشت گفت دختره ی حرزه
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.