wingless angel

part¹

جنگ بین مافیا و آژانس از قبل بزرگ تر شده بود طوری که نمیشد به اون جنگ گفت از جنگ هم فراتر بود.

دازای ویو:
زندگی واقعا با آدم شوخی نداره چرا باید بین ما با اونا جنگ باشه اگه اون طوریش بشه من چیکار کنم ای کاش هیچوقت مافیا رو ترک نمیکردم که بخوام اینجوری از دوریش عذاب بکشم .

قاصدک:
دازای همینجوری توی افکار خودش بود که یه دفعه آتسوشی اومد و ریشه ی افکارش پاره شد
آتسوشی: دازای سان (با حالت نگران)
دازای: چی میگی گربه (بیخیال)
اتسوشی: اول اینکه من گربه نیستم و ببرم دوم اینکه مافیای بندر فقط یکی از افرادشون رو فرستادن
دازای ترسید و با حرف آتسوشی ترسش به حقیقت پیوست
اتسوشی :اونم ناکاهارا چویا کنترل کننده ی جاذبه هست
دازای:این جنگ نباید راه بیفته (با حالت ترس)
فوکوزاوا:دازای میدونم نگرانی ولی نگران نباش بلایی سرش نمیاریم .........

ادامه پارت بعد...........
دیدگاه ها (۰)

wingless angel

میخوام یه فیک چت بزارم چرنده ولی خب دوسش دارم میزارم

wingless angel

معرفی خودم

࿐ཽ༵༆ Complementary elements ༆࿐༵part ۵— «اون چیز… یه انسان مع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط