میگن دو نفر کلاهبردار وارد شهری شدند و ادعا کردند بهترین
میگن دو نفر کلاهبردار وارد شهری شدند و ادعا کردند بهترین و منحصر به فردترین لباس دنیا را می بافند، پادشاه آن کشور، که مرد بل هوسی بود، دستور داد آنها را به خدمتش ببرند و به آنها گفت: باید اولین و تنها لباستان را در این کشور برای من ببافید... آنها قبول کردند و گفتند: پادشاها ما بهترین لباس را برای شما می بافیم و این لباس یک خصوصیت منحصر به فرد دارد آن اینکه فقط عقلا و افراد باهوش می توانند آن را ببینند، پادشاه سرمست از این خصوصیت گفت چه بهتر...
روزها گذشت و یک روز پادشاه، غلام خود را فرستاد تا لباس را ببیند، غلام وقتی به محل کار آن دو نفر رفت... تنها دو چوب دید و لباسی ندید، اما وقتی به حضور پادشاه رسید از ترس اینکه بگویند خنگ است شروع کرد به توصیف زیبایی لباس، روز دیگر وزیر رفت و همین اتفاق تکرار شد، هر روز کسی می رفت و اوصاف لباس نبوده را برای پادشاه نقل می کرد و در پایان پادشاه خودش برای پوشیدن لباس رفت، وقتی وارد شد... لباسی ندید.
اما مطابق فکری که سایرین کرده بودند.... جرات نکرد بگوید لباسی نیست و عاقبت آن شد که پادشاه با یک شرت در مقابل همه مردم راه می رفت و همه از ترس آنکه به آنها لقب خنگ گفته شود از لباس نبوده تعریف و تمجید می کردند ولی عقلای واقعی می خندیدند.
حکایت ما و فرهنگ غرب هم همین است....فرهنگی که به تن ما لباس فرهنگ پوچ خودش را می پوشاند و با هالیوود و غول های رسانه ای اش، به ما القا می کند: من بهترین و منحصر به فردترین فرهنگ دنیا را دارم،که مشخصه اش این است که تنها آدمهای با کلاس و روشنفکر و فهمیده و دانشمند آن را درک می کنند......آنروزی که این کلاهبردار وارد جامعه ما شد ،انروزی که پوشش ما را عوض کرد و روشنفکران غرب زده، چون فرهنگ غرب را چشم وگوش بسته قب
روزها گذشت و یک روز پادشاه، غلام خود را فرستاد تا لباس را ببیند، غلام وقتی به محل کار آن دو نفر رفت... تنها دو چوب دید و لباسی ندید، اما وقتی به حضور پادشاه رسید از ترس اینکه بگویند خنگ است شروع کرد به توصیف زیبایی لباس، روز دیگر وزیر رفت و همین اتفاق تکرار شد، هر روز کسی می رفت و اوصاف لباس نبوده را برای پادشاه نقل می کرد و در پایان پادشاه خودش برای پوشیدن لباس رفت، وقتی وارد شد... لباسی ندید.
اما مطابق فکری که سایرین کرده بودند.... جرات نکرد بگوید لباسی نیست و عاقبت آن شد که پادشاه با یک شرت در مقابل همه مردم راه می رفت و همه از ترس آنکه به آنها لقب خنگ گفته شود از لباس نبوده تعریف و تمجید می کردند ولی عقلای واقعی می خندیدند.
حکایت ما و فرهنگ غرب هم همین است....فرهنگی که به تن ما لباس فرهنگ پوچ خودش را می پوشاند و با هالیوود و غول های رسانه ای اش، به ما القا می کند: من بهترین و منحصر به فردترین فرهنگ دنیا را دارم،که مشخصه اش این است که تنها آدمهای با کلاس و روشنفکر و فهمیده و دانشمند آن را درک می کنند......آنروزی که این کلاهبردار وارد جامعه ما شد ،انروزی که پوشش ما را عوض کرد و روشنفکران غرب زده، چون فرهنگ غرب را چشم وگوش بسته قب
- ۹۳۸
- ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط