پیش از تو

پیش از تو.
پیش از آنکه تو را بشناسم!
پیش از آنکه صدایم بزنی و بدانم نامم چقدر زیباست...
باران می‌بارید.
اما جوانه‌ای بر درختان نمی‌رویید!
تابستان به سردی زمستان بود.
و جنگ تا دو قدمی شهر پیش آمده بود.
می‌دانی؟
پیش از تو حال جهانم اینگونه بود.
امروز سربازها روی مزرعه‌ها کار می‌کنند.
درختان در چند نوبت میوه می‌دهند،
و من در گرمای آغوشت چایم را سردتر از همیشه می‌نوشم.
و اینگونه جهانِ با تو می‌چسبد...

#مهران_رمضانیان

💫 🌾
دیدگاه ها (۱)

دوستت‌ می‌دارم ..تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای‌ ...

من گمان می کردمدوستی همچون سروی سرسبزچهارفصلش همه آراستگی اس...

با این همه جدایی دنیا ادامه دارد...تلخ است و سخت و مبهماما ا...

باورم کن تا از شکافِ سختِ سنگ برویم همچو گل،تا از کناره هایِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط