بر دو چشمش

بر دو چشمش
دیده می‌دوزم به ناز
خود نمی‌دانم چه می‌جویم در او...
تاب وتبش تا‌به‌تاست مرد غریبه
روز و شبش جا‌به‌جاست مرد غریبه
زندگی‌اش را گرفته است به دندان
یکسره در دست‌ و‌ پاست مرد غریبه
شام شبش نان خشک و صندلی‌اش سنگ
خواب و خورَش بی‌ریاست مرد غریبه
خسرو و تیمور یا که کورش و نادر
نام جدیدش گداست مرد غریبه
خیره شدم... چشم‌هاش آینه بودند
وه که عجب آشناست مرد غریبه
فریادش لای بوق و همهمه گم شد
مرگش هم بی‌صداست مرد غریبه
دیدگاه ها (۵)

‌‌‌‌‌دلتنگ کسی هستـم، دلتنگ نگاهم نیست من منتظـرم امـا، او چ...

‍ وقتی که خودرادردل ایینه رو،یت میکنمدرخویشتن میگریم وبردل م...

بزن پلکی بهم امشب، نمی کوشم به آزارتخدا حافظ بگو با من ، خدا...

روزدختر بر همه‌ی دختران وخانمای گل ایرانی مبارک⁦.بویژه خواهر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط