با آه مینویسم و شاید به این امید
با آه مینویسم و شاید به این امید
گوش تو حرف و درد دلم را کمی شنید
هوشی نمانده در سر اهل دلانِ شهر
تا عطر و بوی موی تو در شهرمان وزید
مانند مرده ای شدم اما خیال تو
جانی دوباره داده وُ گویی نفس دمید
با من بگو جواب سوالم،، که می شود؟؟
عمری به سینه باشی و اما تو را ندید؟؟؟
باران خوش طراوت دل لحظه ای ببین
گل بوته های باغ دلم،، از کمر خمید
گفتی که میروی و دلم پاره پاره شد
این حرف تو شبیه خوره روح را جوید
گوش تو حرف و درد دلم را کمی شنید
هوشی نمانده در سر اهل دلانِ شهر
تا عطر و بوی موی تو در شهرمان وزید
مانند مرده ای شدم اما خیال تو
جانی دوباره داده وُ گویی نفس دمید
با من بگو جواب سوالم،، که می شود؟؟
عمری به سینه باشی و اما تو را ندید؟؟؟
باران خوش طراوت دل لحظه ای ببین
گل بوته های باغ دلم،، از کمر خمید
گفتی که میروی و دلم پاره پاره شد
این حرف تو شبیه خوره روح را جوید
- ۱.۴k
- ۱۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط