جمعه ها

جمعه ها
بیست سال پیرتر می شوم
انگار زنی چهل ساله ام
که تمامی خاطراتش را از یاد برده
اما با هر غروب جمعه
دلتنگ مردی می شود
که همسرش نیست
و باید
تمام حواسش را جمع کند
تا چشمانش رسوایش نکنند
و فرزندانش نفهمند
تمام هفته را
به دروغ عاشق پدرشان بوده..
دیدگاه ها (۱)

باز هم جمعه،و غروبی که نبودنِ تومرا دیوانه میکند....

دلتنگ که باشی برای کسی چه فرقی می کند جمعه باشد یا روز دیگری...

همین توکه حتی فکرش را هم نمیکنی !میتوانی دلیل حال خوب جمعه ه...

من با جمعه هیچ قراری نداشتماما اوغروب هر هفتهحضور سنگینش راآ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط