مبتلا گر که شوی بر غم زجرآور عشق

مبتلا گر که شوی بر غم زجرآور عشق
نه دوا هست بر این درد نه درمان دارد
بین این مردم نامحرم و بد غیر از این
چاره ای نیست که او عشق تو پنهان دارد
گاه گاهی نگهی بر دل پر خواهش کن
که به این معجزه، چشمان من عادت دارد
ای که دادی به دلم وعده ی فردا، هشدار
عمر بی حاصل ما روی به پایان دارد
دیدگاه ها (۳)

مرا با نگاهت عاشق نباشچه بسا شبیه مرا بار دیگر جایی دیگر ببی...

تمام هستی و داراییم تنها تویی توهدف بهر بقا و هستیم،،،...

معنای آزادی برای من همینهاینکه فقط یک لحظه دستاتو بگیرماینکه...

قرار بود غمم را به عشق چاره ڪنے نه این ڪه این دل خون را هزار...

پارت 1

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

گر بنا باشد که بحران را مدیریت کنیمباید اول مغز انسان را مدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط