مرا به روشنایی یک شب شیشه ای پیدا کن !
مرا به #روشنایی یک شب شیشه ای #پیدا کن !
در آن هنگام که #دستانم
#امید زیستن را با #تمام وجودش #می فشارد ،
و #چشمانت
که از #آغازِ این خواستن با من #تلاقی می کند .
#من از #رنج های بی واهمه #می ترسم
از #اُمیدهای واهی ؛
از #نگرشِ بین این دو
که #کدام یک را باید #انتخاب کنم؟
#بیا و مرا #دعوت کن
به #روشنایی چشم هایت ،
#جایی میان #بودن و ماندن ،
جایی که #تو را #پیدا کنم
و به #لحظه ای که #دوباره از #تو آغاز شوم...
در آن هنگام که #دستانم
#امید زیستن را با #تمام وجودش #می فشارد ،
و #چشمانت
که از #آغازِ این خواستن با من #تلاقی می کند .
#من از #رنج های بی واهمه #می ترسم
از #اُمیدهای واهی ؛
از #نگرشِ بین این دو
که #کدام یک را باید #انتخاب کنم؟
#بیا و مرا #دعوت کن
به #روشنایی چشم هایت ،
#جایی میان #بودن و ماندن ،
جایی که #تو را #پیدا کنم
و به #لحظه ای که #دوباره از #تو آغاز شوم...
۳.۰k
۰۸ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.