دردم جوان زخمم کهن سوزم هویدا در سخن

دردم جوان، زخمم کهن، سوزم هویدا در سخن؛
دلدار من پیمان شکن، بیچاره دل، بیچاره من !!
دیدگاه ها (۱۲)

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربتدل نهادم به صبوری ...

تا از این یک می رهم درگیر آن یک می شومچشم و زلف تو یکی از دی...

در مسلک ما معنی پرواز چنین استبا بال شکسته ،،، به هوای تو پر...

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیمآخر به همان نقطه که بودیم رسید...

صید و دام و صیاد

دلتنگم و با هیچ‌کسم میل سخن نیستکس در همه آفاق به دلتنگی من ...

شعر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط