پارت ۳ (اخر) مارپله

پارت ۳ (اخر) مارپله

🐹جین🐹 با قیافه ای که سعی داشت جدی جلوه ش بده: درسته ، یهو یادش افتادم ، خدا بیامرز خیلی خوش خط و خال بود
*جیمین به قهقهه های هوسوک و کوک ملحق شد*
🐱یونگی🐱 کش و قوصی به بدنش داد: شک نکن تورو میگه ته
🐻تهیونگ🐻 گیج به یونگی نگاه کرد: من کی عمه کوچیکه سوکجینو گرفتم خودم خبر ندارم؟=|
🦄هوسوک🦄 که قهقهه اش ادامه داشت: لعنتی بیخیال بیا بِکَن ببر پاره شدم
*جیمین با خنده و در حالی که شکمشو گرفته بود روی کوک افتاد *
🐰کوک🐰 از خنده نفسش بالا نمیومد: داریمممم تلفات میدیم ، برانکاردددد بیارید
*جین و تهیونگ و یونگی هم کنترل خودشون رو از دست دادند *
🐱یونگی🐱 نگاهی به تهیونگ انداخت: جذاب خنگ =)
🦄هوسوک🦄: =/
🐰کوک🐰
🐥جیمین🐥
🐹جین🐹: 😂


خب خب گذاشتم
لایکا خیلی کمه
ممنون که نظر میدید
ولی من واقعا نیاز به لایک دارم.
خونِ لایکم افتاده😂
خلاصه لایک کنید.