هی بوسه نزن با هیجان گوشهٔ لب را
هی بوسه نزن با هیجان گوشهٔ لب را
یک ذره رعایت بکن اخلاق و ادب را
دندان به لبم میزنی انگار شبانه
پاتک زدهای قسمتی از باغ ِ رطب را
گرمای لبت روی لبم در نوسان است
بالا نبری در تنم اندازهٔ تب را
با آتشِ برخوردِ لبت با رگ ِ گردن
بر هم زدهای رابطهٔ مغز و عصب را
از بس که میان ِ دو لبم جای کبودیست
انگار که «داعش» زده استان ِ«حلب» را
دیشب که سراسیمه تو را گاز گرفتم
حال آمدهای نقد کنی عین ِ طلب را
اینگونه که در اول ِ شب بوسه گرفتی
ای وای... خدا خیر کند آخرِ شب را
یک ذره رعایت بکن اخلاق و ادب را
دندان به لبم میزنی انگار شبانه
پاتک زدهای قسمتی از باغ ِ رطب را
گرمای لبت روی لبم در نوسان است
بالا نبری در تنم اندازهٔ تب را
با آتشِ برخوردِ لبت با رگ ِ گردن
بر هم زدهای رابطهٔ مغز و عصب را
از بس که میان ِ دو لبم جای کبودیست
انگار که «داعش» زده استان ِ«حلب» را
دیشب که سراسیمه تو را گاز گرفتم
حال آمدهای نقد کنی عین ِ طلب را
اینگونه که در اول ِ شب بوسه گرفتی
ای وای... خدا خیر کند آخرِ شب را
۱.۰k
۳۱ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.