هی بوسه نزن با هیجان گوشه لب را

هی بوسه نزن با هیجان گوشهٔ لب را
یک ذره رعایت بکن اخلاق و ادب را

دندان به لبم می‌زنی انگار شبانه
پاتک زده‌ای قسمتی از باغ ِ رطب را

گرمای لبت روی لبم در نوسان است
بالا نبری در تنم اندازهٔ تب را

با آتشِ برخوردِ لبت با رگ ِ گردن
بر هم زده‌ای رابطهٔ مغز و عصب را

از بس که میان ِ دو لبم جای کبودی‌ست
انگار که «داعش» زده استان ِ«حلب» را

دیشب که سراسیمه تو را گاز گرفتم
حال آمده‌ای نقد کنی عین ِ طلب را

اینگونه که در اول ِ شب بوسه گرفتی
ای وای... خدا خیر کند آخرِ شب را
دیدگاه ها (۵)

مرد اگر گریه کند معترف ضعفش نیسترود، اشکی ست که از کوه حکایت...

شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن، تا به همسایه نداند...

مدرسه که میرفتیم هربارکه دفترمشقمون رو جا میذاشتیممعلم میگفت...

صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهدسرمایه‌ام کم است و بدهکاریم ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط