میخواستم صبح خواهرمو برای امتحانش بیدار کنم چندین بار ک

میخواستم صبح خواهرمو برای امتحانش بیدار کنم ، چندین بار که صداش زدم چشماشو باز کرد ولی کمی بعد دوباره چشماشو بست ، بهش گفتم میخوای بخوابی دوباره؟
ابروهاشو بالا انداخت که یعنی نه ، گفتم اگه نمیخواستی بخوابی که با دهن جواب میدادی نه ابرو.

_به وقت ۶:۳۰ صبح ، ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه تا امتحان
دیدگاه ها (۷)

حالا که دارم میرم یه دریا بینمونه ، تورو دوست دارم بیشتر از ...

شبیه به لبخندی بودم روی لب های دلقکی خیمه شب باز، لبخندی پهن...

داشتم از گرما می مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما می ميرم....

سرما را دوست دارم ، سوزَش صادقانه است ،نه مثل گرما که اول لذ...

ازدواج اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط