هرشبی با گوی غمها تیله بازی می کنم

هرشبی با گوی غمها تیله بازی می کنم

درد دل با پاره خط های مـوازی می کنم

ساعتی در پیله ی دریاچه ی تنهایی ام

طعم احساس غریبم را مجازی میکنم

🔸
دیدگاه ها (۸)

تنهاییلباس نوئی ستکه از بهار پیشبه هوای آمدنتتوی کمددست نخور...

بازی و کودک

کف دستم رو نگاه کرد و گفت گمشده داری. این خط که شبیه هشت هست...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

اخیییی ولم کردی؟؟؟الان خیال داری ناراحت بشمممم؟؟؟نو نو نو من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط