part

#part_❶❻
#khanevadeh_hoseleh_sar_bar


عههههههه امین یادم افتاد
امین : چی؟!
مسیح : تو عاشق یه نفر شده بودی تو خارج اون کجاس؟!؟
امین : ... اهم... مسیح جون الان وقتشه؟! ( استرس)
پریسا : ....
مسیح : بچه ها حالا که چهارتایی دور هم جمع هستیم بریم یه پارک یا شهر بازی؟!
پرنیا : وااای خوبه
امین : آره
پریسا : آره ( خسته)
امین : من ماشین آوردم بریم...
همه : بریم
پریسا : با گفتن حرف مسیح که امین عاشق یه نفر تو خارج شده.. راستش دلم لرزید چون منم از بچگی دوسش داشتم چیکا کنم خوب دله عاشق میش دست آدم نیس که! تو فکر بودم که امین یعنی آقای امین آهنگ باز کرد...
Amin :
دیدم خانوم پریسا تو فکره یه آهنگ پلی کردم...
سر نزنی به خونه یه وقت
خالی کنی هر چی تو دلت هست
خاطرات تو سر این دیوونس
یادت بمونه پس
دیدن فقط منو توییم
همه باهامون بدن چون
راه اومدم باهات
اینقد قرارمون عوض شد
حالام میزنم تو بارون قدم
کسی اشکامو نبینه همه روزام تلف شد ...
رسیدم..
خوب پیاده شین من میرم یه چیزایی بخرم میام
پریسا : عم منم میام بخرم
پرنیا : ولی آبجی صبر کن منم بیام...
مسیح : پرنیا بسا بشینیم
پرنیا : اوک... داشتم با مسیح حرف میزدم ولی خدایی پریسا
دیدگاه ها (۰)

#part_❶❼#khanevadeh_hoseleh_sar_barو آقای امین خیلی با هم صم...

#part_❶❽#khanevadeh_hoseleh_sar_barالان فکر میکنه که من آدم ...

#part_❶❺#khanevadeh_hoseleh_sar_barمسیح : بلهیونا : پس چرا ب...

#part_❶❹#khanevadeh_hoseleh_sar_barطرفدار یونا بود چون خیلی ...

دیدار اول ..

پارت اولو خیلی طولانی گذاشتم شروع رمان :اگه طُ نباشی یکی د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط