تکپارتی هیونجین وقتی باهم بحث میکنید
تکپارتی هیونجین وقتی باهم بحث میکنید
ویو ا.ت
چند روزی هست که رفتار هیون باهام سرد شده و سر هر چیز مسخره ای سرم غر میزنه چند روزی هم بود که شایعه شده بود که با یکی از استف ها قرار میزاره و امروز واقعا عصبانی شدم و وقتی اومد خونه سریع رفتم باهاش حرف زدم
_این شایعه ها چیه
+...........
_اصلا درموردش باهام حرفی نزدی
+.........
_باتوعم
+اهههههه مگه نمیگی شایعست پس چته
_*پوزخند* میخوام از دهن خودت بشنوم
+..........
_تو چته ها توکه روراستی اگه کاری کردم بگو که اینجوری باهام رفتار میکنی
+میتونی از خودت بپرسی
_چی
+من همینجوری کلی کار رو سرم ریخته توهم که تا یه اتفاق میوفته سریع میوفتی به جونم
_باشه من از فردا میزارم شایعه ها بیشتر بشه
منم به هیجام نمیگرم قافل گیر هم میشم
+تو الان مشکلت منم یا شایعه
_هردوتاش
+انقدر منو سرزنش نکن مگه من اون شایعه رو درست کردم
_اخراجش کن
+چی
_بگو اخراجش کنن تا شایعه تموم بشه
+معلوم هست چی داری میگی
_اره میفهمممم من بخاطر اینکه پیشت بمونم همه کار میکنم میفهمیییی*اعصابت خیلی خورد بود و همش داشتی غر میزدی و گریه میکردی که هیون محکم بغلت کرد و پیشونیت رو بوسید و با حالا بغض گفت
+من نمیخوام تورو از دست بدم اون همین الانشم اخراج شده
_من روانیتم هیون *بغض*
+منم*از بغلت میاد بیرون و عمیق لبات رو میبوسه*
پایان
ویو ا.ت
چند روزی هست که رفتار هیون باهام سرد شده و سر هر چیز مسخره ای سرم غر میزنه چند روزی هم بود که شایعه شده بود که با یکی از استف ها قرار میزاره و امروز واقعا عصبانی شدم و وقتی اومد خونه سریع رفتم باهاش حرف زدم
_این شایعه ها چیه
+...........
_اصلا درموردش باهام حرفی نزدی
+.........
_باتوعم
+اهههههه مگه نمیگی شایعست پس چته
_*پوزخند* میخوام از دهن خودت بشنوم
+..........
_تو چته ها توکه روراستی اگه کاری کردم بگو که اینجوری باهام رفتار میکنی
+میتونی از خودت بپرسی
_چی
+من همینجوری کلی کار رو سرم ریخته توهم که تا یه اتفاق میوفته سریع میوفتی به جونم
_باشه من از فردا میزارم شایعه ها بیشتر بشه
منم به هیجام نمیگرم قافل گیر هم میشم
+تو الان مشکلت منم یا شایعه
_هردوتاش
+انقدر منو سرزنش نکن مگه من اون شایعه رو درست کردم
_اخراجش کن
+چی
_بگو اخراجش کنن تا شایعه تموم بشه
+معلوم هست چی داری میگی
_اره میفهمممم من بخاطر اینکه پیشت بمونم همه کار میکنم میفهمیییی*اعصابت خیلی خورد بود و همش داشتی غر میزدی و گریه میکردی که هیون محکم بغلت کرد و پیشونیت رو بوسید و با حالا بغض گفت
+من نمیخوام تورو از دست بدم اون همین الانشم اخراج شده
_من روانیتم هیون *بغض*
+منم*از بغلت میاد بیرون و عمیق لبات رو میبوسه*
پایان
۷.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.