از عشق نوشتن...
سلام یارجان!
من فکر میکنم از عشق نوشتن همیشه سختی ها و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
هم باید حواست جمع باشد، نوشته هایت آدمها را از عشق فراری ندهد...
هم صعب العبور بودن مسیر عاشقی
را نشانشان دهی...
باید یادشان بیاوری که عشق، ژرف ترین معنای زندگی انسان است و سنگین ترین امانت خدا روی دوش آدمی...
که اگر عشق نباشد، زندگی چیزی کم دارد...
اما در عین حال کسی که سودای عشق دارد باید کفش آهنین، قلب صبور و چشمهایی همیشه بارانی داشته باشد...
بله یارجان!
از عشق نوشتن همیشه سخت است...
اما من که نمیخواهم از عشق بنویسم...
من فقط میخواهم از یارجانم بنویسم...
اما بلد نیستم... بلد نیستم وقتی حوصله دلتنگیهایم سر میرود چطور سرشان را گرم کنم تا نوشتن از خاطرم برود...
من بلد نیستم پارادوکس بینظیر غم فراق و ذوق عاشقانه را با محدودیت های زبان به تصویر بکشم...
من بلد نیستم به آدمها بگویم:
"من خوبم! چیزی نیست...
عشق است دیگر...
ناراحتی ندارد...
غم عشق جنسش با تمام غمها متفاوت است..."
این است که گاهی نامه هایم برای تو را در پستوی ذهنم پنهان میکنم...
مبادا اندوه عاشقی، خاطری را مکدر کند...
و این است که سحر روز چهارم آذر، سر سجاده، دلتنگیهایم از روی گونه ام سر میخورد تا تربت حسین(ع)...
مبادا زهر واژه واژه دلتنگی بریزد در کلماتم...
راستی یارجان!
تو گاهی دلت برای الهام تنگ میشود؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
من فکر میکنم از عشق نوشتن همیشه سختی ها و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
هم باید حواست جمع باشد، نوشته هایت آدمها را از عشق فراری ندهد...
هم صعب العبور بودن مسیر عاشقی
را نشانشان دهی...
باید یادشان بیاوری که عشق، ژرف ترین معنای زندگی انسان است و سنگین ترین امانت خدا روی دوش آدمی...
که اگر عشق نباشد، زندگی چیزی کم دارد...
اما در عین حال کسی که سودای عشق دارد باید کفش آهنین، قلب صبور و چشمهایی همیشه بارانی داشته باشد...
بله یارجان!
از عشق نوشتن همیشه سخت است...
اما من که نمیخواهم از عشق بنویسم...
من فقط میخواهم از یارجانم بنویسم...
اما بلد نیستم... بلد نیستم وقتی حوصله دلتنگیهایم سر میرود چطور سرشان را گرم کنم تا نوشتن از خاطرم برود...
من بلد نیستم پارادوکس بینظیر غم فراق و ذوق عاشقانه را با محدودیت های زبان به تصویر بکشم...
من بلد نیستم به آدمها بگویم:
"من خوبم! چیزی نیست...
عشق است دیگر...
ناراحتی ندارد...
غم عشق جنسش با تمام غمها متفاوت است..."
این است که گاهی نامه هایم برای تو را در پستوی ذهنم پنهان میکنم...
مبادا اندوه عاشقی، خاطری را مکدر کند...
و این است که سحر روز چهارم آذر، سر سجاده، دلتنگیهایم از روی گونه ام سر میخورد تا تربت حسین(ع)...
مبادا زهر واژه واژه دلتنگی بریزد در کلماتم...
راستی یارجان!
تو گاهی دلت برای الهام تنگ میشود؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۲۱.۷k
۰۴ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.