فیک
فیک
دوست پسر یا پدر
پارت ۲
یجی ویو:زنگ خورد تو راه کتاب خونه بودم قلبم داش از میومد تو هلقم رسیدم
کوک: سلام
یجی :سلام
کوک :خب کتابتو باز کن
یجی :چشم
یجی ویو:در حال درس خوندن بودیم راستش من اصلا به درس توجهی نداشتم داشتم به چشاش نگاه میکردم که یدفه گفت
کوک:یجی هواست کجاست هی هی
بجی :ببخشید
کوک:فک کنم گرسنته بیا بریم یچیزی بخوریم
یجی ویو:رفتیم و غذا تموم شد بهم گف
کوک:از این به بعد هروز تو کتابخونه میبینمت بعد باهم میریم یچیزی میخوریم
یجی:چشم
۱ماه بعد
یجی :ماما ماما امروز فیزیک دارم یههههههههه
ماما :از کی تو فیزیک دوس داری
یجی ویو:خیلی وقته هروز با کوک میرم بیرون خیلی بهمون خوش میگذره
یجی:اهههه چرا این زنگ نمی خوره یس خورد
کوک ویو:امروز دیگه بهش میگم
یجی:بریم؟
کوک:عاااا اره اره ولی امروز درس نمیخونیم میریم یجای دیگه
یجی :یسسسسس
کوک:رسیدیم
یجی :ساحل چرا این جا
کوک :یجی ببین تو این مدتی که باهم بودیم خیلی بهم خوش گذشت و راستش از ت میخوام که با من
یجی :قرار بزاری عاممم ببخشید حرفتو قطع کردم بگو
کوک:ام اره قرار میذاری؟
یجی : راستش ممممن …
کوک:اها من ببخشید نباید میگفتم
یجی : نه نه من میخواستم بگم من از اولین بار که دیدمت عاممم راستش عاشقشت شدم(ادمین: در حال بالا اوردن بابت ای صحنات معذرت🥲)
یجی:ولی اختلاف سنس ما خیلی زیاده
کوک:ولی من این طور فک نمیکنم ...
۲ماه بعد
پایان پارت۲
اد:بوس❤️
دوست پسر یا پدر
پارت ۲
یجی ویو:زنگ خورد تو راه کتاب خونه بودم قلبم داش از میومد تو هلقم رسیدم
کوک: سلام
یجی :سلام
کوک :خب کتابتو باز کن
یجی :چشم
یجی ویو:در حال درس خوندن بودیم راستش من اصلا به درس توجهی نداشتم داشتم به چشاش نگاه میکردم که یدفه گفت
کوک:یجی هواست کجاست هی هی
بجی :ببخشید
کوک:فک کنم گرسنته بیا بریم یچیزی بخوریم
یجی ویو:رفتیم و غذا تموم شد بهم گف
کوک:از این به بعد هروز تو کتابخونه میبینمت بعد باهم میریم یچیزی میخوریم
یجی:چشم
۱ماه بعد
یجی :ماما ماما امروز فیزیک دارم یههههههههه
ماما :از کی تو فیزیک دوس داری
یجی ویو:خیلی وقته هروز با کوک میرم بیرون خیلی بهمون خوش میگذره
یجی:اهههه چرا این زنگ نمی خوره یس خورد
کوک ویو:امروز دیگه بهش میگم
یجی:بریم؟
کوک:عاااا اره اره ولی امروز درس نمیخونیم میریم یجای دیگه
یجی :یسسسسس
کوک:رسیدیم
یجی :ساحل چرا این جا
کوک :یجی ببین تو این مدتی که باهم بودیم خیلی بهم خوش گذشت و راستش از ت میخوام که با من
یجی :قرار بزاری عاممم ببخشید حرفتو قطع کردم بگو
کوک:ام اره قرار میذاری؟
یجی : راستش ممممن …
کوک:اها من ببخشید نباید میگفتم
یجی : نه نه من میخواستم بگم من از اولین بار که دیدمت عاممم راستش عاشقشت شدم(ادمین: در حال بالا اوردن بابت ای صحنات معذرت🥲)
یجی:ولی اختلاف سنس ما خیلی زیاده
کوک:ولی من این طور فک نمیکنم ...
۲ماه بعد
پایان پارت۲
اد:بوس❤️
۲.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.