گر طبیبانه نداری تو سر تسکینی
گر طبیبانه نداری تو سرِ تسکینی
ازچه ای ماه به بالین منِ مسکینی
من هم از جنس غم آلود توام باور کن
تو پیِ مهری و من در پیِ مهرآیینی
درخور خیل خیال تو که تا دیده شود
از گلِ گریه ی خود بسته امش آذینی
غم نان ارچه غمی تلخ و کشنده ست ولی
چون غمِ عشقِ توام نیست غم سنگینی
ترسم ای چشمه مهتاب که تیره بشوی
با فرو شستنِ اینگونه غم دیرینی
مگر ای ماه تو را نیمه ی پنهانم من
که چنین زل زده در چشم من غمگینی
مثل فرهاد چرا تیشه به ریشه نزنم
که نچیدم ز تو یک خاطره شیرینی
دل من هیچ نیاید که کنم نفرینت
گرچه ای گل به خدا مستحقِ نفرینی
ازچه ای ماه به بالین منِ مسکینی
من هم از جنس غم آلود توام باور کن
تو پیِ مهری و من در پیِ مهرآیینی
درخور خیل خیال تو که تا دیده شود
از گلِ گریه ی خود بسته امش آذینی
غم نان ارچه غمی تلخ و کشنده ست ولی
چون غمِ عشقِ توام نیست غم سنگینی
ترسم ای چشمه مهتاب که تیره بشوی
با فرو شستنِ اینگونه غم دیرینی
مگر ای ماه تو را نیمه ی پنهانم من
که چنین زل زده در چشم من غمگینی
مثل فرهاد چرا تیشه به ریشه نزنم
که نچیدم ز تو یک خاطره شیرینی
دل من هیچ نیاید که کنم نفرینت
گرچه ای گل به خدا مستحقِ نفرینی
- ۴.۶k
- ۰۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط