از بدبختیهای من یکیش اینه که اگه من با دوستام دعوا کنم خ

از بدبختی‌های من یکیش اینه که اگه من با دوستام دعوا کنم خواهر مارد پدرم اینا رو نمیشناسم همیم چند روز پیشا با دوستام داشتم بازی می‌کردم گل یا پوچ بود گروهی من یک فکر کردم تو اون دسته هی قسم میخوردم که تو اون دسته همه مسخرم داشتن میکردن بیش از اندازه بعد من چون از کلاس اول هیچ دوستی نداشتم و تنها بودم همه منو مسخره و اذیت میکردن اگه کسی بیش از اندازه مسخرم بکنه گریم میگیره و خیلی ناراحت میشم چون فکر میکنم دارن بلای کلاس اولم رو سرم در میارن خلاصه بلند بهشون گفتم که مسخره کردن بسه همشون ساکت شدن یکیشون واسم قیافه گرفت من عصبانی بلند شدم از بازی اومدم بیرون توکلاس بودیم من دوستام و بعضی از همکلاسی هام زنگ تفریح پایین یعنی تو حیات نرفتیم بعد بهم گفت سوسولم و فلان بسان من عصبانی بلند شدم برم پایین بعد گفت آره برو گمشو سوسول من عصبانی سرش داد زدم تو گوه نخور اوت یک حرف خیلی بدی زد منم گفتم مگه تو رئیس مایی و فلان هم اون بلند شد که بیاد منو بزنم هم من داشتم به سمتش میرفتم که دوستام جلوی اونو گرفتن همکلاسی هام هم جلوی منو خداروشکر همکلاسیم اون روز منو از کلاس آورد بیرون وگرنه یم فقره قتل جرم داشتم
حلا الان وقتی با برادم دعوا کردم عین نهو الاغم نمیدونم چرا کمکککک
دیدگاه ها (۱۰)

داداشم جوئل

این بنده خدا دیگه کیه

پارت 11 ازراعیل: نه شما ها کاری نکردید که من ناراحت بشم بر ع...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 6 " ویو ا.ت : جونگکوک...

زیر باران سئول [پارت 1]

رمان وعده ی سرخ. پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط