فیک:꧂مُعلمِ خَشنِ مَن꧁
فیک:꧂مُعلمِ خَشنِ مَن꧁
پارت:²
یهو شیشه ی پنجره ی ماشین امد پایین. ا.ت دقت کرد که ببینه کیه که یهو با کیم ا.ت خاستگارش که قراره ب زودی ازدواج کنن رو دید
ته: سوار شو بیب
ا.ت: ب.. بله
ته: سوار شو
ا.ت: برای چی
ته: امروز من میبرمت
ا.ت: اما
ته: بهت میگم سوار شو
ا.ت: ب.. باشه
تهیونگ دکمه ی در رو زد در ماشین ب صورت خودکار باز شد
ا.ت با خجالت سوار ماشین شد
چشم ا.ت به جین افتاد که از بالا نگاه میکرد خجالت کشید
جین اروم زم زمه کرد:ببخش آپاتو دخترم
" دو ساعت قبل"
'جین'
نشصته بودم داخل اتاقم تازع بیدار شده بودم یهو گوشیم زنگ خوردصفحه رو بازش کردم دیدم کیم تهیوگه
جوابش دادم
جین: سلام تهیونگ
ته: سلام جین
جین: چطوری
ته: خوبم زیادی کشش نمیدم امروز ا.ت رو میبرم خونه ام وقتی رفت مدرسه خودم میام جلو در میبرمش خودت که میدونیچند روز از عروسی باید انجامش بدیم
جین: اما ته.... باشه بیا ببرش( ناراحت)
ته: ممنون جین فعلا
(خوب برای اینکه گیجتون نکنم توی کره قبل از عروسی راب*طه برق*رار میکنن و روزی عروسی باید حا***مله باشه عروس ولی خوب تهیونگ میخواد که دو روز قبل تر کنه که پنج روز بعدش به ی مهمونی دعوتن که تهیونگ باید اونجا بگه همسرم حا*مل*ه اس)
"حال"
'تهیونگ'
از اینکه ازم میترسید خوشحال بودم چون به حرفام زود تر گوش میداد
ون الان کنارم جلو ماشبن نشصته بود
پاهاش سفید بود چون فرم مدرسه تنش بود قشنگ رون پاش معلوم بود منو جذب خودش میکرد رانندگی میکردم پیچیدم به طرف عمارتم
ا.ت: کجا میریم؟
ته: خونه ام
ا.ت: بر.. برای چی؟ من باید بر.. برم مدرسه
ته: خفه شو
ا.ت: اما..( بغض کرد)
ته: هیش
ماشین رو بردم داخل عمارت خاموشش کردم پیادع شدم رفتم در صمت ا.ت رو باز کردم ا.ت رو انداختم رو کولم
ا.ت: یااا ( جیغ کشید)
ته:(پوز خند زد)
بردمش داخل عمارت( ندیمه های که ذو. کیم تهیونگ کراش بودن از حسودی پارع میشدن)
ا.ت جیغ میکشیدیدونه محکم همینطوری که رو کولم بود بهش ی اسپنک زدم
ا.ت: ایی بغض
بردمش بالا وارد اتاقم شدم پرتش کردم رو تخت
ا.ت: ل... لطفا بزار ب.... برم ( از ترس صداش میلرزید)
ته: شرمنده (رو ا.ت خ*یمه زد)
#ادامه_دارد
خمار بمونید🤣
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂
پارت:²
یهو شیشه ی پنجره ی ماشین امد پایین. ا.ت دقت کرد که ببینه کیه که یهو با کیم ا.ت خاستگارش که قراره ب زودی ازدواج کنن رو دید
ته: سوار شو بیب
ا.ت: ب.. بله
ته: سوار شو
ا.ت: برای چی
ته: امروز من میبرمت
ا.ت: اما
ته: بهت میگم سوار شو
ا.ت: ب.. باشه
تهیونگ دکمه ی در رو زد در ماشین ب صورت خودکار باز شد
ا.ت با خجالت سوار ماشین شد
چشم ا.ت به جین افتاد که از بالا نگاه میکرد خجالت کشید
جین اروم زم زمه کرد:ببخش آپاتو دخترم
" دو ساعت قبل"
'جین'
نشصته بودم داخل اتاقم تازع بیدار شده بودم یهو گوشیم زنگ خوردصفحه رو بازش کردم دیدم کیم تهیوگه
جوابش دادم
جین: سلام تهیونگ
ته: سلام جین
جین: چطوری
ته: خوبم زیادی کشش نمیدم امروز ا.ت رو میبرم خونه ام وقتی رفت مدرسه خودم میام جلو در میبرمش خودت که میدونیچند روز از عروسی باید انجامش بدیم
جین: اما ته.... باشه بیا ببرش( ناراحت)
ته: ممنون جین فعلا
(خوب برای اینکه گیجتون نکنم توی کره قبل از عروسی راب*طه برق*رار میکنن و روزی عروسی باید حا***مله باشه عروس ولی خوب تهیونگ میخواد که دو روز قبل تر کنه که پنج روز بعدش به ی مهمونی دعوتن که تهیونگ باید اونجا بگه همسرم حا*مل*ه اس)
"حال"
'تهیونگ'
از اینکه ازم میترسید خوشحال بودم چون به حرفام زود تر گوش میداد
ون الان کنارم جلو ماشبن نشصته بود
پاهاش سفید بود چون فرم مدرسه تنش بود قشنگ رون پاش معلوم بود منو جذب خودش میکرد رانندگی میکردم پیچیدم به طرف عمارتم
ا.ت: کجا میریم؟
ته: خونه ام
ا.ت: بر.. برای چی؟ من باید بر.. برم مدرسه
ته: خفه شو
ا.ت: اما..( بغض کرد)
ته: هیش
ماشین رو بردم داخل عمارت خاموشش کردم پیادع شدم رفتم در صمت ا.ت رو باز کردم ا.ت رو انداختم رو کولم
ا.ت: یااا ( جیغ کشید)
ته:(پوز خند زد)
بردمش داخل عمارت( ندیمه های که ذو. کیم تهیونگ کراش بودن از حسودی پارع میشدن)
ا.ت جیغ میکشیدیدونه محکم همینطوری که رو کولم بود بهش ی اسپنک زدم
ا.ت: ایی بغض
بردمش بالا وارد اتاقم شدم پرتش کردم رو تخت
ا.ت: ل... لطفا بزار ب.... برم ( از ترس صداش میلرزید)
ته: شرمنده (رو ا.ت خ*یمه زد)
#ادامه_دارد
خمار بمونید🤣
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂
۳۶.۴k
۲۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.