دوستم نداشته باش

دوستم نداشته باش
آن قدر دوستم نداشته باش
که سقوط کنم در سراشیبی شعرها
پیشانی ام بخورد به کلمه
در لغت نامه ها زخمی شوم
شکل پرنده ای نایاب درآیم
شکل کوچک ترین جغد جهان
پرنده ای نایاب
که از فرط دوست داشتن تو
هر روزه آب می رود
و گونه ای نایاب از من مانده باشد
در موزه ای از حیات وحش
چشم هایش از تمام شعرهای عاشقانه بزند بیرون

آن قدر دوستم نداشته باش
که این شعرها بند نیایند
در کلمه ها به بلوغ برسم
هر شب کتاب مقدس بخوانم
انجیل بخوانم
قرآن بخوانم
مریمی باردار شوم
اندوه به دنیا بیاورم و
در شعر بعدی پنهان کنم.