بیشترین حسی که حالا دارم علاقه است من سرشار از علاقه برا

بیشترین حسی که حالا دارم علاقه است. من سرشار از علاقه برای ادامه ندادنم. دوست دارم همین حالا و در همین قله های احمقانه ی زندگی، بنشینم و تا ابد بلند نشوم. اما در من میل غریبیست به اصرار کردن. به پافشاری برای انگیزه داشتن. به نا امید نشدن. انگار که روح یک جنگجو ی سرتق در کالبد یک هیپی بی خانمان حلول کرده باشد. تناقض مزخرفیست..!!
دیدگاه ها (۱)

زیادی وقت گذاشتم برای همه چیز، برای آدما، برای ناراحتیاشون، ...

‏دیدی وقتی تو خونه میشینی یه پشه رو دیواره و زرت با کف دستت...

آیا بهتر نبود که می‌رفت در قبرِ خود می‌خوابید و می‌گذاشت روی...

دلم میخواد ساعت سه شب تو آشپزخونه درحالی که دارم میرقصم ماکا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط