یه تک پارتی تو روبیکا دیدم عر زدم شمام عر بزنین

یه تک پارتی تو روبیکا دیدم عر زدم شمام عر بزنین


کوک: من دوستون دارم
ته محکم زد توی دهن کوک
ته: خفه شو ، تو یه برده ای و بیشتر از یه برده نیستی
کوک: خوبه باز من بردم ، تو چی ، تویی که معلوم نیست زیر کدوم بته به عمل اومدی
ته محکم تر از قبل زد توی دهن کوک که از گوشه لبش خون اومد
ته: گمشو بیرون از اتاقم پسره ه..رزه خر.اب
کوک: تاوان این کارتو بد میگی
ته: هِری گمشو برو
••دو سال بعد°°
دوسال گذشت و ته بد جوری عاشق کوک شده بود و افسردگی هاد گرفته بود. یک روز نبود که مس..ت نباشه و سیگار نکشه
ولی کوک هروقت که ته میومد سمتش به خودش میگفت من یه بردم و بیشتر از یه برده نیستم
حرفی که ته دوسال پیش بهش زده بود تمام وجودشو خورد کرد
کوک داشت برای ته قهوه می‌ریخت که ببره براش که یهو یه صدایی از پشت سرش اومد
اون صدای خسته همیشگی
اون صدایی که همیشه گرفته بود
از بغض
کوک بوی سیگار و ادکلن تلخش رو حس کرد
ته: کوک
کوک برگشت و سرشو پایین انداخت
کوک: بله با من کاری دارین
ته: کوک چرا نمیفهمی من دوست دارم (بغض و صدای خسته)
کوک: شما لیاقتتون یه پسر ه.رزه خرا.ب نیست‌
ته: تو خرا.ب نیستی بفهم
کوک: خودتون گفتید
ته: الانم دارم میگم دوست دارم
کوک: ببخشید
ته: کوک چرا نمیفهمی دوست دارم ، دارم نابود میشم
کوک نگاشو به یه گوشه از زمین دوخته بود و از اول مکالمه تا الان به ته نگاه نکرد
در واقع هیچ وقت نگاش نمی‌کرد
ته: منو نگا کن
کوک واکنشی نشون نداد
ته:جونگ کوک میگم نگام کننن(بغض)
کوک بازم کاری نکرد
ته : کوک با توعم منو نگا کن (افتاد گریه)
کوک: ترو خدا ارباب
ته: کوککک منو بیبینننن
کوک نگاشو به چشمای ته دوخت
کوک چشمش به زخم روی گونه ته افتاد
دستشو گذاشت روش
کوک: ارباب گونتون زخم شده
ته : کوک
کوک:؟!
ته: میدونی داری نابودم میکنی
کوک دوید سمت اتاق بالا و رفت تو اتاق ته
ته هم دنبالش رفت
کوک رفت و لبه پنجره وایساد
ته: کوک چیکار میکنی
کوک: نیا جلو
ته: کوک آروم باش
کوک: نیا جلوووو
ته: کوک کووکککککک
کوک خودشو انداخت
ویو کوک:
واقعا
مرگ انقد راحت بود
خیلی خوب بود
دردی که حس نمیکنم
یعنی اومدم اون دنیا
فککک نکنممم
ولی میترسم چشمامو وا کنم
ولی مجبورم
کوک چشماشو باز کرد و با کمال تعجب دید توی یه ارتفاع خیلیییی بلنده و ته اونو گرفته
ته کوک رو بالا کشید
ته: باشه باشه این زندگی که نشد ولی توی زندگی بدی مال خودمی
کوک: زندگی بدی وجود نداره
ته : پس ترجیح میدم هیچ کدوم نباشیم تا اینکه جدا از هم باشیم
کوک: ولی بدون دیگه مث قبلا دوست ندارم و اگه تا الان باهات حرف میزدم بازیت دادم
ته: بد ترین چیز این بود که بازیچه دست کسی شدم که اول اون منو دوس داشت
ته اینو گفت و اولین تیرو به کوک و دومی رو به خودش زد
پایان

ناراحت نباشید
بیاین نانای کنیم
نانایییی
شب براتون یدونه عاشقانه میزارم
دیدگاه ها (۰)

بلاخره سرهات عاشق لییدیز شد💝

تنها ترین میشود🖤

yoonmin🛐

زندگی با خنده ( نجات جیمین)ویو نگار تمام افرادم رو جمع کردم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط