زندگی با خنده نجات جیمین

زندگی با خنده ( نجات جیمین)

ویو نگار

تمام افرادم رو جمع کردم و با شوگا و سارا به سمت اون آدرس راه افتادیم

سارا: از کجا بریم داخل ؟

نگار: یه در مخفی اینجاست

از اون در مخفی آروم رفتیم داخل و کنار دیوار مخفی شدیم طبق نقشه شوگا با پولا وارد اون خونه شد از کنار دیوار میتونستیم لی هی جانگ و شوگا رو بیبینیم

لی هی جانگ: بـــه بیبین کی اینجاست

شوگا: جیمین کجاست عوضی

لی هی جانگ: اول پولا رو رد کن بیاد

شوگا: خر خودتی اول باید جیمین رو ببینم

لی هی جانگ: جیمین رو بیارین

یکی از افرادش رفت و کمی بعد جیمین در حالی که دست و پاش بسته بود رو اوردن

شوگا سریع رفت پیشش و بغلش کرد

شوگا: جیمین خوبی؟؟

جیمین: چرا اومدی نباید بخاطر من جون خودتو به خطر مینداختی

شوگا: تو همه چیز منی پس این حرفو نزن

بعد به سمت لی هی جانگ برگشت

شوگا: پول میخواستی ؟؟

لی هی جانگ: آره رد کن بیاد

شوگا: حتما

و بعد سوت زد منو سارا به سمت لی هی جانگ و افرادش حمله کردیم همه رو دستگیر کردیم

شوگا: ببخشید جیمین نباید میزاشتم اون عوضی بدزدتت

جیمین: مهم نیست تو منو نجات دادی و من دوست دارم

( سانسوررررر)

بعدش با جیمین به خونه برگشتیم

ویو سارا

درسا:سارااا عشقمممم دلم برات یه ذره شدههه

سارا: بیا بغلم

محکم بغلش کردم چند روزی بود که ندیده بودمش

درسا: عشقم کیمیا زنگید

سارا: عه نفسم چی گفت؟

زندگی با خنده ( قش کردن جین)

درسا: گفتم برگشت بهت زنگ میزنع

سارا: چیزی که راجب عملیاتمون نگفتی؟

درسا: نه بابا عشقم

سارا: مرسی

رفتم اونور و شماره کیمیا رو گرفتم

سارا:سلام رفیق نامرد بیشعور چه خبر؟

کیمیا :سلام گاو تر از تو هم مگه هست؟|

سارا: آره تو

کیمیا: خری دیگه چیکارت کنم

سارا: حالا چیشد یادی از ما کردی؟

کیمیا: خواستم واسه عروسیم دعوتت کنم

سارا: ععع از سینگلی د اومدی یوهوو

کیمیا: مرض بیشعور

سارا: حالا کجا میگیری؟

کیمیا: تو تالار cool ( نویسنده: خودمم نمی‌دونم این اسمو از کجا آوردم 😂😂)

سارا: باشه ما فعلا تو مسافرتیم تو کی جشن میگیری؟

کیمیا: چهارشنبه

سارا: تا اون موقع برگشتیم میگم سمانه و آیناز هم هستن؟

کیمیا: آره اونا رو دعوت نمی کردم ابرو واسم نمیذاشتن

سارا: آره یادمون باشه به شوهرت بگیم چنتا کراش داشتی 😂😂

کیمیا: غلط کردین سگا

درسا: سارا سارا بیا جین بیهوش شد

سارا: ببخشید عشقم یه مشکلی پیش اومد شب تو اینستا بهت پیام میدم(نویسنده: گوز اگه اینستا نداشته باشم💔😂)

سریع رفتم پایین

سارا:چیه دو دقیقه نبودم چی شد؟

کوک: جین داشت از پله ها میومد پایین یهو غش کرد و با مغز از پله ها پرت شد پایین

سارا: نفس میکشه؟؟

جیمین :عع سارا این چه حرفیه زود زنگ بزنین امبولانس

نامجون: من زنگ میزنم ( با حالت استرسی و نگرانی)

کمی بعد

تق تق

جیهوپ: عع در میزنن فک کنم امبولانس رسید

سریع رفتم سمت در و بازش کردم با دیدن ماشین آتش نشانی مغزم سوت کشید

سارا: سلام ببخشید ما به امبولانس زنگ زدیم چرا آتش نشانی اومده؟

آتش نشان: خانم یه اقایی زنگ زدن گفتن که سریع خودمونو برسونیم یکی داره میمیره و آدرس دادن حتی نزاشتن ما بگیم کسی داره میمیره امبولانس میخاد نه آتش نشانی

سارا: آقا من شرمندم ما یه اقای دیونه ای داریم گوشی بیفته دستش هر شماره ای رو میگیره و همین حرفارو میگه

آتش نشان: نه خواهش میکنم وظیفه مونه فقط بیشتر مراقبش باشین

سارا: چشم چشم بازم شرمنده

درو بستم و با صدای بلند داد زدم

سارا: نامجونننننننننن

سریع از آشپزخانه اومد بیرون با ملاقه افتادم دنبالش

نامجون: سارا بخدا فک کردم 115 امبولانسه

سارا: اخه اگه نمی تونی زنگ بزنی چرا میگی من زنگ بزنم

جیهوپ: بابا سارا اونو ول کن یادت رفته جین بیهوشه از سرشم داره خون میاد

سارا: وای شوگا بدو ماشینو روشن کن خودمون ببریمش بیمارستان

شوگا ماشینو آماده کرد جین رو گذاشتیم و با سرعت به سمت بیمارستان حرکت کردیم

تا رسیدیم سریع بردنش بخش

رفتم پیش دکترش
دیدگاه ها (۰)

از زبان نامجون دیشب باهاش قهر کرده بودم خیلی بهم بی محلی میک...

حققق

زندگی با خنده ( گروگان گیری جیمین)نگار: یه مشکلی پیش اومده س...

زندگی با خنده ( سارا کجاست؟)ویو درسا صبح که از خواب بیدار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط