شادم که در شرار تو می سوزم
شادم که در شرار تو می سوزم
شادم که در خیال تو می گریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم
پنداشتی که چون ز تو بگسستم
دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این آتش
بر جان من شراره ی دیگر نیست
در دل چگونه یاد تو می میرد؟
یاد تو یاد عشق نخستین است
یاد تو آن خزان دل انگیز است
کو را هزار جلوه ی رنگین است
بگذار زاهدان سیه دامن
رسوای کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده ی شیطانند
اما من آن شکوفه ی اندوهم
کز شاخه های یاد تو می رویم
شبها تو را به گوشه ی تنهائی
در یاد آشنای تو می جویم
فروغ فرخزاد،،،،،،،،،، کوروش آریایی
شادم که در خیال تو می گریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان
در عشق بی زوال تو می گریم
پنداشتی که چون ز تو بگسستم
دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این آتش
بر جان من شراره ی دیگر نیست
در دل چگونه یاد تو می میرد؟
یاد تو یاد عشق نخستین است
یاد تو آن خزان دل انگیز است
کو را هزار جلوه ی رنگین است
بگذار زاهدان سیه دامن
رسوای کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده ی شیطانند
اما من آن شکوفه ی اندوهم
کز شاخه های یاد تو می رویم
شبها تو را به گوشه ی تنهائی
در یاد آشنای تو می جویم
فروغ فرخزاد،،،،،،،،،، کوروش آریایی
۳.۳k
۱۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.