سوراخ پارت 6
#یونا
باورم نمیشه همکلاسی تنبل و کنه و خل و چلم اینجا کار میکنه.....هوووووم حتما بخاطر پدر خر پول و با نفوذی ک داره تونسته وارد بیگ هیت بشه 😠😠😠😠😠
-یونا چان باورم نمیشه تونستی وارد بیگ هیت بشی😆😆😆
(کوفت مردک شارلاتان😤😤)
+راستش من با تلاش زیادی به اینجا رسیدم و به همین راحتی ولش نمیکنم 😐💔
همون موقع هیگوچی سنپای وارد شد و گفت :
×یونا چان زود باش باید بریم جلسه طراحی کجایی تو😡
+شرمنده سنپای اومدم😊
......#جونگکوک
نمیدونم چرا احساس لرز میکردم اه چته جونگ کوک آروم باش اینهمه دختر میبینی ای خدا لنتم کنه الان تهیونگ میفهمه چمه اییییشششش
-کوک خوبی؟؟؟؟؟؟
+آره خوبم خوبم😧😧
-جین تو میدونی کوک چشه؟ ؟؟؟؟؟
×کوک؟؟؟؟نه کوک چیزی شده انگار حالت خوب نیست....
+نه خوبم .....من برم یه هوا بخورم و بیام ....😧😧
-باشه 😮😮😮
....رفتم تو حیاط بیگ هیت .....
#یونا
خدای من چرا کوک نیست تو جلسه یعنی اتفاقی براش افتاده 😧😧😦
یهو وسط جلسه گفتم :متاسفم من باید یه لحظه برم بیرون...👩
رفتم جلوی یکی از پنجره ها و دیدم کوکی نشسته رو یکی از نیمکتا
از آسانسور استفاده کردم و رفتم تو حیاط .....
#جونگکوک
نشسته بودم رو یکی از نیمکتا ک یهو دیدم یونا اومد و نشست کنارم؛جا خوردم .....
-ی یونا چان مگه تو جلسه نبودی ؟؟؟؟(هنوز بابت اون شب روم نمیشد تو چشماش نگاه کنم ولی خب اون مستقیم به چشمام خیره شده بود😨😨)
+آره ولی فکر نمی کردم انقدر کسل کننده و حوصله سربر باشه ......😧
-که اینطور....ر راستی چرا دیشب بیمارستان بودی؟؟؟نگرانت شدم😯
+چ چیزی نشده بود یکم م ...م...
-اگه نمیخوای بگی اصراری نیست خودم میفهمم😑💔
+نه نه جونگ کوکااا خب بعد از جلسه میگم بهت ک چیشده💔
-قول؟؟؟؟؟
+قول😨(چرا کوک انقد ترسناک شده😨😨😨)
.......#تهیونگ
جلسه تموم شد پس چرا یونا و ک کوک......😠😠😠😠😠نکنه باهمن؟؟؟؟؟؟؟😬😬😬😬
.....ادامه پارت بعدی....❤💋
#پست_جدید
باورم نمیشه همکلاسی تنبل و کنه و خل و چلم اینجا کار میکنه.....هوووووم حتما بخاطر پدر خر پول و با نفوذی ک داره تونسته وارد بیگ هیت بشه 😠😠😠😠😠
-یونا چان باورم نمیشه تونستی وارد بیگ هیت بشی😆😆😆
(کوفت مردک شارلاتان😤😤)
+راستش من با تلاش زیادی به اینجا رسیدم و به همین راحتی ولش نمیکنم 😐💔
همون موقع هیگوچی سنپای وارد شد و گفت :
×یونا چان زود باش باید بریم جلسه طراحی کجایی تو😡
+شرمنده سنپای اومدم😊
......#جونگکوک
نمیدونم چرا احساس لرز میکردم اه چته جونگ کوک آروم باش اینهمه دختر میبینی ای خدا لنتم کنه الان تهیونگ میفهمه چمه اییییشششش
-کوک خوبی؟؟؟؟؟؟
+آره خوبم خوبم😧😧
-جین تو میدونی کوک چشه؟ ؟؟؟؟؟
×کوک؟؟؟؟نه کوک چیزی شده انگار حالت خوب نیست....
+نه خوبم .....من برم یه هوا بخورم و بیام ....😧😧
-باشه 😮😮😮
....رفتم تو حیاط بیگ هیت .....
#یونا
خدای من چرا کوک نیست تو جلسه یعنی اتفاقی براش افتاده 😧😧😦
یهو وسط جلسه گفتم :متاسفم من باید یه لحظه برم بیرون...👩
رفتم جلوی یکی از پنجره ها و دیدم کوکی نشسته رو یکی از نیمکتا
از آسانسور استفاده کردم و رفتم تو حیاط .....
#جونگکوک
نشسته بودم رو یکی از نیمکتا ک یهو دیدم یونا اومد و نشست کنارم؛جا خوردم .....
-ی یونا چان مگه تو جلسه نبودی ؟؟؟؟(هنوز بابت اون شب روم نمیشد تو چشماش نگاه کنم ولی خب اون مستقیم به چشمام خیره شده بود😨😨)
+آره ولی فکر نمی کردم انقدر کسل کننده و حوصله سربر باشه ......😧
-که اینطور....ر راستی چرا دیشب بیمارستان بودی؟؟؟نگرانت شدم😯
+چ چیزی نشده بود یکم م ...م...
-اگه نمیخوای بگی اصراری نیست خودم میفهمم😑💔
+نه نه جونگ کوکااا خب بعد از جلسه میگم بهت ک چیشده💔
-قول؟؟؟؟؟
+قول😨(چرا کوک انقد ترسناک شده😨😨😨)
.......#تهیونگ
جلسه تموم شد پس چرا یونا و ک کوک......😠😠😠😠😠نکنه باهمن؟؟؟؟؟؟؟😬😬😬😬
.....ادامه پارت بعدی....❤💋
#پست_جدید
۲۳.۱k
۱۱ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.