شیر هرگز سر نمی کوبد به دیوار حصار.
شیر هرگز سر نمی کوبد به دیوار حصار.
من همان دیوانه ی دیروزم اما بردبار.
می توانستم فراموشت کنم اما نشد.
زندگی یعنی همین, جبری به نام اختیار.
مثل تو آیینه ی " من " را نشان *من * نداد
بعد تو من ماندم و دیوار های بی شمار.
خوب یا بد با جنون آنی ام سر میکنم.
من سر ناسازگاری دارمو چشمان تو.
جذبه ای دارد که سر میکشد بالای دار.
فرق دارد معنی تنهایی و تنها شدن...
کوه بی فاخر کجا و دشت های بی سوار.
جای پایت را گرچه برفها پوشانده اند.
جای زخمی ماند و شد آتشفشانی بیقرار..
من همان دیوانه ی دیروزم اما بردبار.
می توانستم فراموشت کنم اما نشد.
زندگی یعنی همین, جبری به نام اختیار.
مثل تو آیینه ی " من " را نشان *من * نداد
بعد تو من ماندم و دیوار های بی شمار.
خوب یا بد با جنون آنی ام سر میکنم.
من سر ناسازگاری دارمو چشمان تو.
جذبه ای دارد که سر میکشد بالای دار.
فرق دارد معنی تنهایی و تنها شدن...
کوه بی فاخر کجا و دشت های بی سوار.
جای پایت را گرچه برفها پوشانده اند.
جای زخمی ماند و شد آتشفشانی بیقرار..
۱.۳k
۲۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.